خانه سیاست هم به سر شلیک کردیم و هم به پا!

هموطن آبان خونین 98 را بازخوانی می‌کند:

هم به سر شلیک کردیم و هم به پا!

اختصاصی هموطن؛ گروه سیاسی/ نیکان توحیدی

شش سال از روزهایی که وزیر وقت کشور، می‌گفت “هم به سر شلیک کردیم و هم به پا” ، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی می‌گفت “ولو بلغ ما بلغ، ما می‌زنیم!”، فرماندار یک شهرستان کوچک به خود اجازه داد تا با خود بگوید “من گفته بودم هر که از در فرمانداری وارد شد، بزنید” و بالاخره شش سال از روزهایی که جوانان در خیابان‌ها فریاد می‌زدند “من هم پسر کسی هستم” گذشت. 
روزهای فاجعه‌بار و خونی که قلب یک ملت را مملو از اندوه و ماتم کرد و داغ آن هنوز زنده‌ است. 

چرا هنوز از آبان 98 می‌گوییم؟

شش سال از آن چند روزِ آتشین می‌گذرد؛ از شامگاه 24 آبان 1398 که اعلام ناگهانی سه برابر شدن قیمت بنزین مثل جرقه‌ای بر انبار باروت بود و تا بامداد 30 آبان که ایران به خون نشست. 
طبق اسناد معتبر بین‌المللی، در آن روزها دستکم 1500 نفر کشته شدند، بیش از 7000 نفر زخمی و حدود 12000نفر بازداشت شدند و تازه  شش سال پس از آن روزهای سخت، خبرهایی از پیدا شدن دهها جسد در حاشیه و اعماق سد کرج به گوش می‌رسد.

آبان 98 نه فقط یک «اعتراض بنزینی»، بلکه نقطه عریان شدن شکاف عمیق میان حاکمیت و مردم بود؛ جایی که حکومت برای ‌نخستین‌بار در چهار دهه، به‌طور علنی و گسترده از سلاح جنگی علیه مردم عادی استفاده کرد.

و اما امروز و در آبان 1404، دوباره بوی باروت می‌آید. این گزارش با مرور دقیق آن پنج روز، شباهت‌های ساختاری، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آبان 98 با وضعیت کنونی را بررسی کرده و در پایان به این پرسش پاسخ می‌دهد که آیا ایران در آستانه‌ یک آبان دیگر – یا حتی بزرگ‌تر – ایستاده است؟

زمینه‌های مشترک اقتصادی: فقر انفجاری و بی‌اعتمادی مطلق

آبان 98 همراه با اوج تحریم‌های فشار حداکثری ترامپ بود. نرخ دلار هر روز بیشتر می‌شد و ریال هر روز بیشتر از گذشته ارزش خود را از دست می‌داد. تورم رسمی بالای 40 درصد بود (تورم واقعی خوراکی‌ها بالای 80 درصد). ارزش پول ملی در دو سال 70 درصد سقوط کرده بود. طبقه متوسط به سرعت به زیر خط فقر می‌رفت و طبقه پایین رو به فلاکت مطلق.

و حال و در آبان 1404:

– دلار در بازار آزاد بیش از 112 هزار تومان!  

– تورم رسمی بالای 45 درصد، تورم مواد غذایی بالای 90 درصد 

– خط فقر رسمی برای خانواده چهارنفری به 32 میلیون تومان رسیده است، در حالی که حقوق یک کارگر به زحمت به 15 میلیون‌ تومان می‌رسد  

– بیش از30 درصد جمعیت کشور زیر خط فقرمطلق قرار دارند

دقیقاً مانند آبان 98، مردم دیگر «تورم» را به عنوان عدد نمی‌بینند؛ آن را در یخچال خالی، در اجاره‌خانه پرداخت‌نشده، در داروهای نایاب و در مرگ عزیزانشان از بیماری‌های قابل درمان می‌بینند.

بنزین 98، اینترنت و برق و آب 1404: جرقه‌های مشابه

در آبان 98، آتش را جرقه افزایش قیمت بنزین روشن کرد که یک تصمیم ناگهانی و بدون اطلاع قبلی در نیمه‌شب‌های عامل آن بود، اما امروز جرقه‌ها متعدد و مداوم‌اند. مانند، قطعی روزانه 8 تا 12 ساعته برق در برخی استان‌ها(تابستان  1404) ، قطعی مداوم آب در برخی استان‌ها مانند خوزستان و سیستان و بلوچستان، اینترنت طبقاتی و هزینه‌های هنگفت فیلترشکن‌ها که مستقیم به جیب آقازاده‌های فیلترشکن فروش می‌رود!

از طرفی هم افزایش قیمت نان و حذف یارانه آرد، حذف ارز ترجیحی دارو و افزایش 500 درصدی قیمت برخی داروها هر کدام از عوامل به تنهایی می‌تواند جرقه باشد؛ دقیقاً مثل بنزین سه برابری سال 98.

خشم انباشته‌شده و احساس واقعی “دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم” در این روزها هم یکی از مهم‌ترین شباهت‌ها، حس “دیگه چیزی برای از دست دادن نداریم” سال 98  است. 

در آبان 98، جوانان موتور محرک اعتراضات بودند؛ همان نسلی که شغل نداشت، ازدواج نمی‌کرد، توان مهاجرت نداشت و آینده‌ای نمی‌دید. امروز همان نسل شش سال پیرتر شده، اما وضعیتش بدتر است.افزایش نرخ بیکاری جوانان 15 تا 29 سال، افزایش سن ازدواج به دلیل مشکلات اقتصادی (مردان به 34 و زنان به 31 سال رسیده  است)، چند میلیون جوانی که نه شاغل هستند، نه دانشجو و نه کارآموز و موج روز افزون مهاجرت نخبگان.

این نسل، همان نسلی است که در آبان 98 شعار «نترسید نترسید، ما همه با هم هستیم» را به خیابان آورد و امروز شش سال خشم بیشتر در دل دارد.

فروپاشی اعتماد به «اصلاح از درون»

آبان 98 آخرین میخ بر تابوت «اصلاح‌طلبی» و امید اصلاح از درون بود. بعد از آن، مشارکت در انتخابات مجلس 98 به زیر 42 درصد و انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 به 48 درصد رسید و این روند ادامه داشت تا انتخابات مجلس 1402 که مشارکت رسمی 41 درصد (واقعی زیر 25 درصد در بسیاری شهرها) بود و بعد هم میزان مشارکت در آخرین انتخابات ریاست جمهوری در سال 1403 حدود 49 درصد بود.

سرکوب شدیدتر، اما نیروی سرکوب خسته و نفوذپذیر

حاکمیت در آبان 98 با قطع کامل اینترنت و شلیک مستقیم به سر و قلب، اعتراضات را سرکوب کرد. اما امروز از یک سو به دلیل افزایش مشکلات معیشتی، نیروهای طرفدار حاکمیت نیز خسته و دلزده شده‌اند و از سوی دیگر پس از افشای نفوذ گسترده اسرائیل در سیستم‌های امنیتی و اطلاعاتی کشور، این سیستم‌ها توان سرکوب گذشته را ندارند و بخش‌هایی از آنها تا حد زیادی از کار افتاده‌اند. سرکوب هنوز وجود دارد، اما دیگر آن هماهنگی و انگیزه سابق مشاهده نمی‌شود.

آیا آبانی دیگر در راه است؟

اگر آبان 98 را «جرقه در انبار باروت» بنامیم، امروز انبار باروت بزرگ‌تر، خشک‌تر و پرخطرتر شده است. تمام مؤلفه‌هایی که در آبان 98 منجر به انفجار شد، نه تنها از بین نرفته، بلکه چند برابر شدیدتر شده‌ است.

فقر و فلاکت اقتصادی، بی‌اعتمادی کامل به حاکمیت، ناتوانی در اصلاح از درون، افزایش خشم مردم و به ویژه جوانان، ضعف و خستگی دستگاه سرکوب و وجود عوامل متعدد نارضایتی (برق، آب، نان، اینترنت، دارو)، شرایط را برای یک آبان دیگر مهیا کرده است.

تفاوت مهم این است که در آبان 98، اعتراضات «بدون رهبری مشخص» و عمدتاً خودجوش بود. اما امروز، شش سال تجربه (از دی 96 تا مهر 1404) باعث شده مردم بهتر سازمان‌دهی شوند، از ابزارهای غیرمتمرکز استفاده کنند و شعارهایشان یکپارچه‌تر باشد و از همه مهم‌تر این است که دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی دیگر مانند گذشته توان لازم را ندارد.

آخرین اخبار ایران و جهان

پیشنهاد هم‌وطن