خانه پیشنهاد هم‌وطن مستعمره‌ای به بزرگی ایران

هموطن روابط ایران و روسیه طی سه قرن اخیر را بازخوانی می‌کند

مستعمره‌ای به بزرگی ایران

همان روزی که مسعود پزشکیان اعتراف کرد "در جنگ 12 روزه، برخی کشورهای دوست به جمهوری اسلامی کمک نکردند"،  کامران غضنفری، عضو کمیسیون امور داخلی مجلس، در اظهاراتی مدعی شد که مسکو آمادگی دارد سلاح هسته‌ای در اختیار ایران قرار دهد! این خوش خیالی مسئولان جمهوری اسلامی و دخیل بستن به پنجره‌های کاخ کرملین، اگر در خوشبینانه‌ترین حالت ناشی از وطن‌فروشی نباشد، از یک نادانی مفرط ناشی می‌شود.

اختصاصی هموطن؛ گروه سیاسی/ نیکان توحیدی

همان روزی که مسعود پزشکیان اعتراف کرد “در جنگ 12 روزه، برخی کشورهای دوست به جمهوری اسلامی کمک نکردند”،  کامران غضنفری، عضو کمیسیون امور داخلی مجلس، در اظهاراتی مدعی شد که مسکو آمادگی دارد سلاح هسته‌ای در اختیار ایران قرار دهد! این خوش خیالی مسئولان جمهوری اسلامی و دخیل بستن به پنجره‌های کاخ کرملین، اگر در خوشبینانه‌ترین حالت ناشی از وطن‌فروشی نباشد، از یک نادانی مفرط ناشی می‌شود.

تاریخچه روابط ایران و روس‌ها، روابطی تحمیلی و خیانت‌بار

روابط ایران و روسیه در سه قرن اخیر، یکی از تلخ‌ترین و پرتکرارترین فصل‌های تاریخ دیپلماسی ایران است؛ فصلی که در آن تقریباً در همه مقاطع حساس ایران ضرر کرد، سرزمین از دست داد، قراردادهای ننگین امضا کرد، از حمایت واقعی محروم ماند و در نهایت به بازیگری وابسته و تحت نفوذ تبدیل شد.

این رابطه هیچ‌گاه «متوازن» یا «استراتژیک به نفع دو طرف» نبود؛ همیشه یک طرف (روسیه) برنده مطلق بود و طرف دیگر (ایران) بازنده مکرر.

شاید بتوان نقطه آغاز رسمی این رابطه نابرابر را در جنگ‌های ایران و روس و در دوره فتحعلی‌شاه قاجار جستجو کرد. روسیه تزاری که تازه به قفقاز چشم دوخته بود، با ارتشی منظم و مجهز به توپخانه مدرن، به سرعت گرجستان، شروان، قره‌باغ، نخجوان، تالش و داغستان را از ایران جدا کرد.

در همین دوره قرارداد ننگین گلستان به ایرانیان تحمیل شد و ایران برای همیشه از گرجستان، داغستان، باکو، شروان، قره‌باغ، گنجه و بخش‌هایی از تالش و … چشم‌پوشی کرد. این نخستین جدایی بزرگ خاک ایران در تاریخ جدید بود.

یک دهه بعد نیز روس‌ها دوباره برای ایران دندان تیز کردند و با تحمیل قرارداد ترکمانچای که پس از شکست دوباره ایران منعقد شد، این بار ارمنستان شرقی، نخجوان و ارزروم هم رفت. ایران متعهد شد ۲۰ میلیون روبل غرامت نقره را پذیرفته، حق کشتیرانی در دریای خزر را فقط به روسیه بدهد و کاپیتولاسیون (حق قضاوت کنسولی) را بپذیرد.

این قرارداد تا امروز به عنوان «ننگین‌ترین سند تاریخ معاصر ایران» شناخته می‌شود. از این پس، روس‌ها در دربار قاجار نفوذ عمیقی پیدا کردند.

در همین دوره، روس‌ها در ترکستان هم پیش رفتند و خیوه، بخارا و خوقند را تحت‌الحمایه خود درآوردند و عملاً دست ایران را از آسیای مرکزی قطع کردند.

دوره قاجار؛ ایران، حیاط خلوت روس و انگلیس

در کنفرانس 1907 لندن، روسیه و بریتانیا ایران را مثل یک کیک بین خود تقسیم کردند. شمال ایران (تا اصفهان) حوزه نفوذ روسیه و جنوب حوزه نفوذ انگلیس شد.

این تقسیم‌بندی بدون حضور حتی یک نماینده ایرانی انجام شد! روس‌ها در شمال، راه‌آهن، بانک استقراضی روسیه، قزاق‌خانه (تیپ قزاق) و حتی اداره گمرک شمال را در اختیار خود گرفتند. در 1911 نیز روس‌ها تبریز را اشغال و به خاک و خون کشیدند. بهانه روس‌ها، استخدام مورگان شوستر، مستشار آمریکایی، توسط دولت ایران برای اصلاح امور مالی کشور بود.

در طول دوره قاجار، روس‌ها در ایران هر چه خواستند کردند. از ظلم و ستم به مردم و تجاوز به نوامیس گرفته تا غارت خواربار و ارزاق عمومی و حتی مشارکت در به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه قاجار و اعدام آزادی‌خواهان و وطن‌دوستان.

در آخرین روز‌های حکومت قاجار و نخستین روزهای پس از کودتای رضاخانی، ایران و روسیه قراداد معروف 1921 را امضا کردند. این قرارداد در مقایسه با قراردادهای قبلی ایران و روسیه و حتی پس از آن، تا حدودی منافع ایران را تامین می‌کرد، اما در آن ماده‌ای گنجانده شده بود مبنی بر اینکه اگر نیروی ثالثی از خاک ایران به شوروی حمله کند، شوروی حق دخالت نظامی دارد. جالب آنکه اکثر مفاد این قرارداد هیچ زمانی به طور کامل اجرا نشد، مگر همین ماده واحده تحمیلی که با حضور مستشاران آلمانی در ایران در دوره رضاشاه، بهانه‌ای به دست روس‌ها داد تا ایران را اشغال کنند.

اشغال 1320؛ خیانت دوباره

در شهریور 1320، متفقین (شوروی و انگلیس) بدون اعلان جنگ، ایران را اشغال کردند. روس‌ها شمال را گرفتند، آذربایجان و کردستان را به احزاب تجزیه‌طلب سپردند و حتی پس از جنگ هم حاضر نشدند نیروهای نظامی خود را از خاک ایران خارج کنند تا اینکه قوام‌السلطنه با قرارداد نفت شمال (که بعداً مجلس آن تصویب نکرد) آنها را راضی به خروج کرد. در همین دوره، حزب توده (حزب کمونیستی وابسته به مسکو) در ایران تأسیس شد و تا دهه‌ها مهره اصلی نفوذ شوروی بود.

دوره مصدق و کودتای 28 مرداد

در ملی شدن نفت، شوروی هیچ حمایتی از دکتر مصدق و تلاش‌های وطن‌پرستانه دولت ملی او نکرد. پس از کودتا هم، شوروی بلافاصله دولت زاهدی را به رسمیت شناخت و حتی پیشنهاد کمک مالی داد تا ایران را از آمریکا دور کند، اما هیچگاه حاضر نشد ریسک واقعی به جان بخرد.

در این دوره و سال‌های پس از آن، روس‌ها با تجهیز کمونیست‌ها و تاسیس گروه‌هایی مانند حزب توده در ایران، در حقیقت ستون پنجمی برای گسترش نفوذ خود در داخل ایران ایجاد کردند.

به طور قطع، هیچ استعماری بدون مهره‌ها و عوامل داخلی‌اش پایدار نمی‌ماند. روسیه نیز در سه قرن گذشته همیشه در ایران یک جریان سیاسی و فکری سرسپرده و وفادار به خود داشته که با تغییر لباس و شعار، اما با همان مأموریت تاریخی ادامه حیات داده است.

توجیه سلطه روسیه، تضعیف حس ملی، تبلیغ «دشمن مشترک غرب» و در نهایت، تحمیل سیاست‌های مسکو به‌عنوان «منافع ملی ایران»، از جمله مهمترین اهداف نیروهای حامی روس‌ها در ایران است. این جریان در دوره‌های مختلف نام‌های متفاوتی داشته، اما ماهیتش یکی بوده است.

پس از اشغال 1320، حزب توده به‌عنوان شاخه رسمی حزب کمونیست شوروی در ایران تأسیس شد. رهبران اولیه‌اش یعنی ایرج اسکندری، رضا روستا و نورالدین الموتی مستقیماً در باکو و مسکو آموزش دیده بودند. حزب توده در تمام سال‌های حیاتش دقیقاً همان چیزی را گفت که کرملین می‌خواست.

به عنوان نمونه، حامیان روس‌ها در بحران آذربایجان و کردستان 1324 – 1325 از فرقه پیشه‌وری و قاضی محمد دفاع کردند و خواستار «خودمختاری گسترده» شدند.

– پس از خروج اجباری شوروی در 1325، به‌جای حمایت از تمامیت ارضی، دولت قوام را «عامل امپریالیسم انگلیس» خواندند!

– در جریان ملی شدن نفت، ابتدا شعار «نفت و اتحاد» دادند، سپس وقتی مسکو به مصدق پشت کرد، حزب توده هم علیه مصدق شد و در 28 مرداد نقش فعالی در آشوب‌خیابان‌ها داشت.

شعار معروف توده‌ای‌ها این بود: «شوروی یک وجب از خاک ایران را اشغال نکرده، بلکه از دست انگلیس آزاد کرده است»؛ یعنی همان چیزی که امروز هم برخی از حامیان افراطی روس‌ها تکرار می‌کنند.

پس از سرکوب حزب توده در دوره پهلوی، نسل جدید کمونیست‌ها باز هم به مسکو وفادار ماندند. به عنوان نمونه برخی از اعضای سازمان چریک‌های فدایی خلق به صراحت تاکید داشتند که تنها راه سوسیالیسم در ایران، از طریق اتحاد با جماهیر شوروی میسر می‌شود. این گروه‌ها در دهه 50 به شدت ضد شاه بودند، اما در عین حال ضد «ناسیونالیسم ایرانی» هم بودند و هرگونه تأکید بر هویت ملی را «شوونیسم» می‌نامیدند؛ دقیقاً همان خطی که مسکو می‌خواست.

کمونیست‌های قدیمی و انقلابی‌های جدید

پس از انقلاب 1357، همین جریان چپ ابتدا با روحانیت متحد شد تا شاه را سرنگون کنند، اما بلافاصله پس از پیروزی، به دلیل مسائل اعتقادی توسط حکومت جدید به شدت سرکوب شدند. اما آیا سرکوب توده‌ای ها و فدائیان خلق‌ها و مارکسیست‌های اسلامی، به معنی پایان نفوذ ستون پنجم روسیه در ایران بود؟ خیر. این‌بار توده‌ای ها رنگ عوض کردند و با چهره انقلابی به میدان آمدند.

جنگ ایران و عراق: وعده‌های توخالی

با آغاز حمله رژیم صدام به ایران، شوروی ابتدا از صدام حمایت کرد و با نقض قراردادهای گذشته، انواع سلاح را در اختیار ارتش بعثی عراق قرار داد. در قطعنامه 598 هم، شوروی کنار آمریکا ایستاد و ایران را وادار به پذیرش آتش‌بس کرد. برخی‌ از کارشناسان نظامی معتقدند که در طول هشت سال جنگ ایران و عراق، روس‌ها حتی از فروش سیم‌خاردار به ایران جلوگیری می‌کردند، اما در همان زمان وظیفه تامین بیش از 85 درصد تسلیحات نظامی صدام را بر عهده داشتند.

نکته مهم این بود که در طول جنگ، روس‌ها بارها به مسئولان ایران وعده می‌داند که از ارسال سلاح به عراق خودداری کرده و در مقابل جنگنده‌های پیشرفته و موشک‌‌های اسکاد را در اختیار ایران قرار خواهند داد.

دهه 70 و 80؛ وعده‌های اتمی که محقق‌ نشد

پس از فروپاشی شوروی، روسیه قول داد نیروگاه بوشهر را تمام کند، اما از سال 1377 تاکنون به طور کامل به این وعده خود عمل نکرده است.

روسیه در شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز همیشه کنار غرب قرار داشته و در پرونده هسته‌ای ایران نیز رویکرد ریاکارانه و ضد ایرانی خود را همواره حفظ کرده است. مانند آنچه که محمد جواد ظریف از پشت‌پرده مذاکرات برجامی افشا کرد و گفت: “یک روز دیدیم آقای کری کاغذی در دست و پیشنهادی دارد مبنی بر اینکه بیاییم قطعنامه‌ها را 6 ماه 6 ماه تعلیق کنیم یعنی هر شش ماه باید می‌رفتیم به شورای امنیت. به کری گفتم این چه پیشنهادی است که آورده‌ای؟ به عقل و شعور من توهین می‌کنی؟ گفت نه من به شعور تو توهین نمی‌کنم این را رفیقت لاوروف داده است!… در ژنو 2 که هنوز امتیاز کافی نگرفته بودیم، لاوروف شامپاین آورده بود که توافق شود… روسیه دو تا خط قرمز داره. اول اینکه ایران نباید هیچ وقت با دنیا روابط آرام داشته باشد و دوم اینکه نباید با دنیا به درگیری برسد. باید در همین حالت ساکن بماند.. چون هروقت ما خواستیم مذاکره کنیم روسیه بازی درآورده است… اگه بخواهیم با دنیا روابط عادی داشته باشیم روسیه پشتمون رو خالی می‌کند”

در ماجرای حمایت از حکومت فاسد و دیکتاتور بشار اسد نیز رفتار روس‌ها با ایران به همین نحو بود. به اعتقاد کارشناسان، در سوریه، جمهوری اسلامی هزینه‌ها را متحمل می‌شد و کشته‌ها به نام ایران ثبت می‌شد، اما برد با روسیه بود و امتیاز اصلی را روس‌ها می‌گرفتند.

در جنگ‌های داخلی سوریه، ایران هزاران کشته و میلیاردها دلار هزینه داد تا بشار اسد دیکتاتور بماند، اما پایگاه‌های نظامی دائمی به روسیه واگذار شد، قراردادهای نفتی و گازی بزرگ به شرکت‌های روسی واگذار شد و در نهایت، اسرائیل با هماهنگی روسیه صدها بار خاک سوریه و نیروهای نظامی جمهوری اسلامی را بمباران کرد و ایران نتوانست واکنش جدی نشان دهد.

جنگ اوکراین؛ اوج وابستگی

بر اساس گزارش‌ نهادهای بین‌المللی، پس از تجاوز روسیه به اوکراین، ایران به مهم‌ترین تأمین‌کننده پهپاد و برخی از تسلیحات نظامی برای مسکو تبدیل شد، اما روسیه هیچگاه در شورای امنیت از ایران در برابر تحریم‌های جدید به صورت جدی دفاع نکرد.

از سوی دیگر روسیه در موضوع جزایر سه‌گانه، کنار امارات ایستاد و در بیانیه مشترک با چین و شورای همکاری خلیج فارس، جزایر را اشغالی خواند.

همچنین در موضوع مناقشه قره‌باغ، کاملاً کنار آذربایجان ایستاد و ارمنستان (متحد سنتی ایران) را تنها گذاشت.

و در نهایت، با توافق جامع راهبردی ایران و روسیه که جزئیاتش کمتر منتشر شده و بسیاری آن را «ترکمانچای جدید» می‌نامند، روس‌ها سلطه‌ای عجیب بر ایران یافته‌اند.

مستعمره‌ای به نام ایران

اگر به تاریخ روابط ایران و روسیه نگاه کنیم، در می‌یابیم که ایران در طول تاریخ بیش از 500 هزار کیلومتر مربع خاک خود را در جدال با روس‌ها از دست داده است، ده‌ها قرارداد تحمیلی امضا کرده، هیچگاه از حمایت واقعی روسیه برخوردار نبوده، در همه جنگ‌ها و تحریم‌ها، روسیه یا بی‌طرف مخرب بوده یا همراه غرب و امروز هم در بهترین حالت، ایران «کارت سوخته» در دست روسیه است که هرگاه لازم شد، آن را به بازی می‌گیرد.

این رابطه هیچگاه «استراتژیک» نبود؛ همیشه «استعماری – وابسته» بود. ایران همیشه هزینه داد، روسیه همیشه برد. تاریخ سه قرن اخیر نشان می‌دهد هرگاه ایران به روسیه نزدیک شد، ضرر کرد و هرگاه فاصله گرفت، موقعیت بهتری داشت. این الگو همچنان ادامه دارد و تا زمانی که سیاست خارجی ایران بر پایه «نگاه به شرق = نگاه به مسکو» باشد، این چرخه تحقیر و ضرر تکرار خواهد شد.

جریان سرسپرده به روسیه در ایران هیچ‌گاه از بین نرفته؛ فقط لباس عوض کرده است. دیروز لباس مارکسیسم–لنینیسم می‌پوشید و امروز لباس «ضداستکباری» و «مقاومت». اما هدف یکی است: نگاه داشتن ایران در مدار نفوذ مسکو، توجیه قراردادهای ننگین، و ساکت کردن هر صدای اعتراض با برچسب «غرب‌گرا». تا زمانی که این جریان در ساختار قدرت و رسانه و تصمیم‌گیری حضور دارد، چرخه تاریخی تحقیر و ضرر از روسیه ادامه خواهد داشت؛ همان‌طور که در قرن‌های گذشته ادامه داشته است.

آخرین اخبار ایران و جهان

پیشنهاد هم‌وطن