خانه پیشنهاد هم‌وطن من ترانه؛ دیگر با حجاب بازی نخواهم کرد

هم وطن گزارش می‌دهد

من ترانه؛ دیگر با حجاب بازی نخواهم کرد

سه سال پس از آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» و تکانه‌های شدید اجتماعی که خیابان‌های ایران را درنوردید، پگاه آهنگرانی، بازیگر و مستندساز، دوربین خود را به سمت یکی از نمادین‌ترین چهره‌های این اعتراضات چرخانده است. مستند «ترانه» نه تنها پرتره‌ای از ترانه علیدوستی، بازیگر سرشناس سینمای ایران است، بلکه سندی تصویری از دگردیسی طبقه متوسط و هنرمندان ایران در مواجهه با خشونت سیستماتیک حکومت به شمار می‌رود. در این مستند، ترانه علیدوستی که روزگاری «ستاره» محبوب جشنواره‌های دولتی و بین‌المللی بود، حالا با چهره‌ای که ردپای بیماری و رنج زندان بر آن نشسته، روبروی دوربین هم‌نسل خود می‌نشیند تا توضیح دهد چرا و چگونه تصمیم گرفت قید «بازیگری در سینمای جمهوری اسلامی» را برای همیشه بزند. این گزارش به واکاوی لایه‌های پنهان این مستند، از واکنش به اعدام‌ها تا تبعات جسمی بازداشت می‌پردازد.

گروه سیاسی / ماهور ایرانی

سه سال پس از آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» و تکانه‌های شدید اجتماعی که خیابان‌های ایران را درنوردید، پگاه آهنگرانی، بازیگر و مستندساز، دوربین خود را به سمت یکی از نمادین‌ترین چهره‌های این اعتراضات چرخانده است. مستند «ترانه» نه تنها پرتره‌ای از ترانه علیدوستی، بازیگر سرشناس سینمای ایران است، بلکه سندی تصویری از دگردیسی طبقه متوسط و هنرمندان ایران در مواجهه با خشونت سیستماتیک حکومت به شمار می‌رود.
در این مستند، ترانه علیدوستی که روزگاری «ستاره» محبوب جشنواره‌های دولتی و بین‌المللی بود، حالا با چهره‌ای که ردپای بیماری و رنج زندان بر آن نشسته، روبروی دوربین هم‌نسل خود می‌نشیند تا توضیح دهد چرا و چگونه تصمیم گرفت قید «بازیگری در سینمای جمهوری اسلامی» را برای همیشه بزند. این گزارش به واکاوی لایه‌های پنهان این مستند، از واکنش به اعدام‌ها تا تبعات جسمی بازداشت می‌پردازد.

نقطه صفر: وقتی خون «محسن شکاری» خط قرمز شد
روایت مستند پگاه آهنگرانی از نقطه‌ای آغاز می‌شود که شاید بتوان آن را «لحظه گسست» نامید. برای سال‌ها، هنرمندان سینمای ایران در فضایی خاکستری میان سانسور و خلاقیت زیست می‌کردند. اما ترانه علیدوستی در این گفتگو با صراحتی کم‌نظیرتشریح می‌کند که چگونه اعدام محسن شکاری، معترض ۲۳ ساله در آذر ۱۴۰۱، تمام معادلات محافظه‌کارانه را برای او بی‌معنی کرد.
علیدوستی در بخشی از مستند می‌گوید که تا پیش از آن اعدام، شاید هنوز بارقه‌هایی از امید یامصلحت‌اندیشی وجود داشت، اما دیدن اینکه حکومتی برای بقای خود، جوانی را به جرم بستن خیابان به چوبه‌دار می‌سپارد، کاسه صبر او را لبریز کرد. انتشار عکس بدون حجاب اجباری او با شعار «ژن، ژیان،ئازادی» در این بستر معنا پیدا می‌کند.
تحلیلگران معتقدند که اقدام علیدوستی در آن مقطع زمانی، فراتر از یک همبستگی ساده بود. او با اینکار، سرمایه نمادین خود را که حاصل دو دهه فعالیت در بالاترین سطح سینما بود، درست در زمانی که ماشین سرکوب در حال قدرت‌نمایی با «اعدام» بود، به وسط میدان آورد. در واقع، او به نمایندگی از بخشی از جامعه هنری اعلام کرد که دیگر نمی‌توان در برابر سلب «حق حیات» شهروندان سکوت کرد و به زندگی عادی در پناه مجوزهای وزارت ارشاد ادامه داد.
کالبدشکافی یک سرکوب؛ بیماری به مثابه اثر انگشت زندان
شاید تکان‌دهنده‌ترین بخش مستند «ترانه»، پرده‌برداری از وضعیت سلامت جسمانی او باشد. ترانه علیدوستی که پس از حمایت از اعتراضات بازداشت و مدتی را در سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین گذراند، حالا از ابتلا به «سندرم لوپوس ناشی از دارو»(DILS)خبر می‌دهد.
این افشاگری، ابعاد تازه‌ای از مفهوم «شکنجه سفید»و فشارهای روانی در بازداشتگاه‌های امنیتی ایران را روشن می‌کند. علیدوستی توضیح می‌دهد که چگونه محیط بسته انفرادی، عدم دسترسی به داروهای حیاتی و فشار روانی ناشی از بازجویی‌ها، سیستم ایمنی بدن او را مختل کرده است.
از منظر حقوق بشری، آنچه بر سر سلامت ترانه علیدوستی آمده، نمونه‌ای از نقض فاحش حق سلامت زندانیان است. بیماری او در این مستند، استعاره‌ای از وضعیت کلی جامعه ایران پس از ۱۴۰۱ است؛ جامعه‌ای که اگرچه سرکوب شده، اما زخم‌هایش را پنهان نمی‌کند. بیماری خودایمنی او نشان می‌دهد که چگونه سیستم امنیتی تلاش کرده است تا با هدف قرار دادن «جسم» و «روان» مخالفان، هزینه‌ی کنشگری را تا سرحد مرگ یا ناتوانی بالا ببرد.
پگاه آهنگرانی در تدوین این مستند هوشمندانه عمل کرده است؛ او به جای نمایش چهره‌ای قربانی، زنی را به تصویر می‌کشد که بیماری‌اش سند حقانیت اوست. زنی که می‌گوید با وجود تمام دردها، از مسیری که انتخاب کرده پشیمان نیست.
پایان عصر «سینمای گلخانه‌ای»؛ تحریمحجاب اجباری
«من دیگر با این پارچه (حجاب) بازی نخواهم کرد.» این جمله کلیدی ترانه علیدوستی در مستند، شایدمهم‌ترین خبر برای آینده سینمای ایران باشد. او که روزگاری با فیلم‌هایی چون «من ترانه ۱۵ سال دارم»، «درباره الی»، «فروشنده» و سریال «شهرزاد» شناخته می‌شد، حالا رسماً اعلام می‌کند که حضور در مقابل دوربین تحت قوانین جمهوری اسلامی را نوعی«همدستی با دروغ» می‌داند.
این تصمیم، چالشی بزرگ برای ساختار فرهنگی جمهوری اسلامی است. سال‌هاست که حاکمیت تلاش می‌کند با تفکیک میان «سلبریتی‌های خوب» و «سلبریتی‌های بد»، ویترین سینمای ایران را حفظ کند. اما خروج چهره‌ای در ابعاد بین‌المللی ترانه علیدوستی و امتناع او از پذیرش حجاب اجباری حتی به قیمت پایان حرفه‌اش، ضربه‌ای مهلک به این سیاست است.
در تحلیل‌های پس از «زن زندگی آزادی»، بسیاری از جامعه‌شناسان بر این باورند که جامعه ایران از مرحله «ریاکاری برای بقا» عبور کرده است. ترانه علیدوستی در این مستند نماینده این گذار است.

او توضیح می‌دهد که چگونه تظاهر به داشتن حجاب در فیلم‌ها، در حالی که زنان و دختران در خیابان برای برداشتن آن کشته می‌شوند، برایش تبدیل به امری غیراخلاقی و ناممکن شده بود. دوری او از سینما، نه یک بازنشستگی اجباری، بلکه یک اعتصاب فعالانه است؛ اعتصابی که می‌گوید: «یا سینمای بدون سانسور و آزاد، یا هیچ».
نتیجه‌گیری: حق حیات زنان در برابر ساختار ایدئولوژیک
مستند پگاه آهنگرانی اگرچه روی شخص ترانه علیدوستی متمرکز است، اما در لایه‌های زیرین خود به مسئله بنیادی‌تری می‌پردازد: «حق حیات و مالکیت بر بدن زنان».
در طول سه سال گذشته، مسئله حجاب از یک موضوع فرهنگی به کانون اصلی منازعه سیاسی در ایران بدل شده است. حکومت با وضع قوانین سخت‌گیرانه،جریمه‌ها و احکام قضایی تلاش کرده کنترل خود را بازیابد، اما روایت‌هایی مانند آنچه ترانه علیدوستی ارائه می‌دهد، نشانگر شکست این پروژه در سطح نخبگان فرهنگی است.
آنچه در مستند «ترانه» می‌بینیم، تصویر زنی است که بین «امنیت شغلی» و «کرامت انسانی»، دومی را برگزیده است. او با صراحت از سلول انفرادی حرف می‌زند، از بیماری‌اش که یادگار بازداشت است پرده برمی‌دارد و با صدای بلند اعلام می‌کند که بازگشتی به عقب وجود ندارد.
 
این مستند نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی شایدتوانسته باشد با ابزار سرکوب، خیابان‌ها را آرام کند، اما در تسخیر ذهن و روح هنرمندان و زنان پیشرو شکست خورده است. ترانه علیدوستی در روایت پگاه آهنگرانی، دیگر فقط یک بازیگر نیست؛ او راوی دورانی است که در آن، زیستن به سبک خود، شجاعانه‌ترین نقش‌آفرینی ممکن است. او سینما را از دست داد، اما در تاریخ مبارزات مدنی زنان ایران،نقشی ماندگارتر را ایفا کرد.
همچنین با نگاه به کارگردان این مستند، پگاه آهنگرانی را نباید تنها یک بازیگر سینما دانست؛ او در یکدهه اخیر، آرام و پیوسته، خود را به عنوان یک«مستندساز سیاسی-اجتماعی» تثبیت کرده است. نگاه او در مستندسازی، نگاهی جسور، مداخله‌گر و کاملا سیاسی است که تلاش می‌کند نقاط کور و سانسور شده‌ی تاریخ معاصر ایران را روشن کند. انتشار مستند «ترانه» در سال ۱۴۰۴، نقطه اوج این مسیر و بلوغ سیاسی او در مقام کارگردان است.
در آثار پیشین پگاه آهنگرانی مانند مستند «ده‌نمکی»، او تلاش ‌کرد با نگاهی کنجکاو و تا حدی بی‌طرف، پدیده‌های متناقض درون سیستم جمهوری اسلامی را بررسی کند. او به سراغ «مسعود ده‌نمکی»نماد تندروهای حزب‌اللهی که وارد سینما شد رفت تا بفهمد چگونه سیستم ایدئولوژیک تغییر شکل می‌دهد.
اما در مستند «ترانه»، ما با چرخشی آشکار روبرو هستیم. آهنگرانی دیگر به دنبال «کشف» یا «گفتگو» با سیستم نیست؛ او در کنار سوژه‌اش ترانه علیدوستی ایستاده و دوربینش را به سنگری علیه حاکمیت تبدیل کرده است. اگر قبلاً او یک «ناظر» بود، در مستند «ترانه» او یک «هم‌رزم» است. این مستند نشان می‌دهد که نگاه سیاسی آهنگرانی از امید به اصلاح یا نقد درونی، به نمایش عریان تقابل «مردم علیه حکومت» تغییر یافته است.
یکی از ویژگی‌های بارز مستندهای آهنگرانی،استفاده او از جایگاه «خودی» است. او به عنوان عضوی از خانواده سینما، دسترسی‌هایی دارد که یک خبرنگار خارجی یا حتی یک مستندساز مستقل ندارد.
 
در مستند «ترانه»، این ویژگی به اوج می‌رسد. این گفتگو، مصاحبه یک خبرنگار با یک سوژه نیست؛گفتگوی دو زن، دو همکار و دو زخم‌خورده است.
در تحلیل سیاسی این مستند باید گفت، آهنگرانی از این صمیمیت استفاده می‌کند تا لایه‌های پنهان سرکوب را که معمولاً در مصاحبه‌های رسمی پنهان می‌ماند، بیرون بکشد. وقتی ترانه علیدوستی از بیماری خودایمنی‌اش یا لحظات بازجویی می‌گوید،در برابر دوربین پگاه احساس امنیت می‌کند. آهنگرانی با هوشمندی سیاسی، این «دردِ شخصی»را به یک «سند سیاسی» علیه سیستم قضایی و امنیتی تبدیل می‌کند.
در سینمای مستند پگاه آهنگرانی، «بدن» و «کنترل بر آن» جایگاه ویژه‌ای دارد. در مستند «ترانه»، تمرکز او بر دو جنبه از بدن ترانه علیدوستی است: بدن بی‌حجاب، نمایش آگاهانه و بدون ترس ترانه بدون حجاب اجباری، دهن‌کجی مستقیم کارگردان و سوژه به قانون حجاب است. آهنگرانی با نورپردازی و قاب‌بندی‌های نزدیک، زیبایی و وقار این بی‌حجابی را در برابر زشتی قوانین حاکم برجسته می‌کند.
و جنبه دوم، بدن رنجور است. نمایش اثرات بیماری ناشی از زندان، یک اکت سیاسی است. آهنگرانی نمی‌خواهد قهرمانی رویین‌تن بسازد؛ او می‌خواهدبگوید «ببینید با بدن شهروندان چه می‌کنند». او بدن بیمار ترانه را به مثابه نقشه‌ای از جنایات سیستم ترسیم می‌کند.
جمهوری اسلامی همواره تلاش کرده روایت رسمی خود از رویدادهای سال‌های ۸۸، ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ را تحمیل کند. مستندهای آهنگرانی تلاشی برای «ثبت تاریخ از دیدگاه مغلوبین» است. مستند «ترانه» کارکردی آرشیوی و تاریخی پیدا می‌کند.

او ماجرای اعدام «محسن شکاری» و واکنش ترانه علیدوستی را به هم گره می‌زند تا نگذارد روایت حکومت که معترضان را «اغتشاشگر» و سلبریتی‌ها را «فریب‌خورده» می‌نامد،تثبیت شود. او با این مستند، روایت «شجاعت مدنی»را در تاریخ ثبت می‌کند.
آهنگرانی در این مستند، به‌طور ضمنی ساختاری را نقد می‌کند که خودش و ترانه علیدوستی محصول آن بودند. سینمای ایران سال‌ها تلاش کرد ویترینی زیبا از ایران بسازد. نگاه سیاسی مستند «ترانه» ایناست که آن ویترین شکسته است. آهنگرانی با نمایشخروج قطعی ترانه علیدوستی از سینمای رسمی،پایان مشروعیت فرهنگی جمهوری اسلامی را اعلام می‌کند. او نشان می‌دهد که هنرمند واقعی دیگر نمی‌تواند«زینت‌المجالس» جشنواره فجر باشد. این مستند،بیانیه‌ای علیه «هنر خنثی» و «سینمای نفتی»است.
مستند «ترانه» ساخته پگاه آهنگرانی، نمونه بارز سینمای «پسا-مهسا» است. سینمایی که محافظه‌کاری را کنار گذاشته، هزینه دادن را پذیرفته و مرز بین «هنر» و «اکتیویسم» را از میان برداشته است.
آهنگرانی در این اثر نشان داد که دوربین مستندساز در دوران استبداد، دیگر ابزاری برای «تماشا» نیست،بلکه سلاحی برای «شهادت دادن» است. او با اینمستند، پرونده‌ای باز علیه جنایات سیستم و ادای دِینی به مقاومت زنان ایران خلق کرده است.

آخرین اخبار ایران و جهان

پیشنهاد هم‌وطن