اختصاصی اجتماعی / رها صدیق
انتشار ویدئوی کوتاهی از یک نیروی پلیس در یاسوج که از شدت فشارهای اقتصادی و حقوق ناچیز، از ناچاریِ فروش کلیه سخن میگوید، تنها یک روایت شخصی نیست؛ بلکه نشانهای هشداردهنده از فروپاشی تدریجی همان بدنهای است که جمهوری اسلامی سالها آن را «خودی» و ستون حفظ نظم و امنیت معرفی کرده است. وقتی مأموری که خود مجری قانون و بخشی از ساختار حاکمیت محسوب میشود، به نقطهای میرسد که برای ادامه زندگی به فروش اعضای بدنش فکر میکند، دیگر نمیتوان بحران معیشتی را صرفاً به «دشمن»، «تحریم» یا «جنگ اقتصادی» نسبت داد. این تصویر، پرده از واقعیتی تلخ برمیدارد: سیاستهای ناکارآمد، فساد ساختاری و بیاعتنایی مزمن به معیشت مردم، حالا دامن نیروهای وفادار و درونسیستمی را هم گرفته است. جمهوری اسلامی که بقای خود را به وفاداری همین نیروها گره زده، امروز شاهد فرسایش و نابودی تدریجی آنان است؛ فرسایشی که اگر نادیده گرفته شود، پیامدهای آن تنها به یک ویدئو یا یک شهر محدود نخواهد ماند.
اگر چه این روزها آگهی فروش اعضای بدن به وفور در خیابان و فضای مجازی یافت می شود. اگر مسیرتان به میدان ولیعصر خورده باشد، روبهروی کاخ دادگستری، کوچهای قرار دارد که به بازار فروش کلیه تبدیل شده و در چند سال گذشته هر کسی که قصد فروش و خرید کلیه را دارد به آگهیهای روی دیوار آن کوچه مراجعه میکند. این در حالی است که در یک سال گذشته به غیر کلیه، آگهیهای پیوند کبد، مغز استخوان، قرنیه چشم، اهدایی اسپرم و تخمک نیز به دیوارها اضافه شده است. اگر چه به غیر از الصاق آگهی فروش اعضای بدن در دیوارهای شهر، سایتی هم به همین عنوان راه اندازی شده است تا افراد همدیگر را به راحتی پیدا کنند. با اینکه انجمن کلیه ایران در سال گذشته رقم هدیه برای کلیه را ۱۰۰ میلیون تومان تعیین کرده است، اما هزینه خرید و فروش آن به دیگر در اعداد و رقم نمی گنجد. در حال حاضر با پیگیری ها قیمت کلیه از یک میلیارد تا دو میلیارد تومان در نوسان است و هر چه پای دلال بیشتری وسط باشد، یا بیمار حالش وخیم باشد و البته گروه خونی o منفی قیمتها بالا میکشد.
این ارقام در حالی است که خرید و فروش اعضای بدن در ایران جرم محسوب میشود و تنها اهدا و هدیه آن قانونی است و طبق قانون، اهدای کلیه از فرد زنده امکانپذیر است. بر اساس آمار وزارت بهداشت تنها در سال ۱۳۹۹ در ایران ۴۲۰ مورد پیوند کلیه از فرد زنده انجام شده و به همین خاطر نیز انجمن خیریه حمایت از بیماران کلیوی ایران، بعد از مشاهده وضعیت دلالی برای اهدای کلیه تصمیم گرفت هم این روند را در چارچوب ثبت نام انجام دهد و هم اینکه ارقامی مشخص برای این اهدا تعیین کند. مبلغ تعیین شده توسط انجمن در ابتدا ۱۲ میلیون تومان و کمی بعد ۳۴ میلیون تومان و حالا به ۱۰۰ میلیون تومان افزایش یافت، اما حالا به نظر میرسد برخلاف تصمیم اولیه که منجر به حذف دلالی به دلیل قیمت مشابه انجمن و بازار سیاه شده بود، حالا آنقدر تفاوت قیمت اهدا کلیه از طریق انجمن و بازار سیاه خرید و فروش کلیه زیاد شده است که عملا دوباره منجر به رونق بازار سیاه و بازگشت دلالان به بازار شده است. توجه کنید که وقتی انجمن رقم ۱۲ میلیون تومان را تایید کرد، کلیه در بازار آزاد بین ۱۰ تا ۱۲ میلیون تومان خرید و فروش میشد، اما در حالی اکنون از رقم ۱۰۰ میلیون تومان سخن گفته میشود که کلیه یک میلیارد تومان به بالا در بازار سیاه توسط دلالان خرید و فروش میشود. اما این تمام ماجرا نیست. فروشندگان اعضای بدن بخاطر فقر و تنگدستی قید عضو بدن خود را می زنند تا تنها یک شب بی دغدغه را سر به بالین بگذارند. طی تماس ها و گفت و گو با این افراد تقریبا تمامی آنها به خاطر مشکلات مالی تن به این کار می دهند. متاسفانه فروش اعضای بدن معطوف به گروه سن یا جنسیت خاصی هم نیست. همچنین سن بیشتر این افراد بین ۱۸ تا ۴۰ سال است. اما موضوع مهم این است که گاها خریداران این اعضا هم توانایی پرداخت این هزینه های هنگفت را ندارند. به همین دلیل فروش اعضای بدن به خارج از کشور هم کشیده شده است. برخی دلالان با افرادی که در خارج از کشور دارند فروشنده را راهی کشورهای همسایه مانند دبی و ترکیه می کنند تا اعضای بدن خود را از 20 هزار دلار تا 30 هزار دلار بفروشند. چرا که این روزها به دلیل مشکلات مالی خریداران در ایران کاهش پیدا کردند. به گونه ای که فروشنده کلیه به وفور پیدا می شود اما حتی بیمار هم توانایی خرید آن را ندارد و تن به مرگ می دهد.
دلالان نون به نرخ روز
سالهاست که برخی از کارشناسان نسبت به فروش کلیه ایرانیان در عراق به دلار واکنش نشان دادند، یکی از آنها می گوید:«جوانان این مملکت دارند عضوی از وجودشان را به دشمنان قدیم میفروشند. هیچ ایرانی یادش نمیرود که همین عراق هشت سال جوانان ایرانی را ناجوانمردانه کشت و حالا هم اعضای بدن آنها را میخرد.» اگر چه در بیشتر موارد این فروشندگان در دام کلاهبرداران می افتاند که بعضا منجر به مرگ آنها می شود. گاها دلال پول را دریافت می کند و بیمار را رها می کند و یا فرد فروشنده را به کشورهای دیگر می برد اما در آنجا به جای کلیه تمام اعضای بدنش را خارج می کند. از قضا یک سری از گمشدگان نیز در همین دام می افتند. از سوی دیگر در آگهی ها تعداد افغانستانی های که به دنبال فروش اعضای بدن خود هستند، زیاد مشاهده می کنید، که متاسفانه آنها بیش از بقیه درگیر کلاهبرداران جان می شوند.
فقرا در تنگنا
در حالی فروشنده اعضای بدن در ایران حمایت قانونی نمی شود که بیشتر مواقع او چاره ای جز این کار ندارد. برخلاف تصور نیمی از فروشنده های اعضای بدن بیکار نیستند اما درآمد ماهانه آنها کفاف زندگیشان را نمی دهد. با کمی جست و جو در کانال های تلگرامی و سایت های داخلی متوجه می شوید که فروشنده های اعضای بدن معطوف به تهران یا کلان شهرها هم نیست بلکه با کمال ناباوری سراسر کشور را به گونه ای در بر می گیرد که می توان گرد فقر را بر چهره تمامی 85 میلیون ایرانی مشاهده کرد. فقری که یک شبه ایجاد نشده و هموار بوده و هست. حقیقت آن است که کلیه، اسپرم، تخک، مغز استخوان و یک چهارم کبد و هر چه بشود در بدن از انسان زنده پیوند زد را میتوان از ۲۰۰ میلیون تومان تا دو میلیارد تومان در بازار سیاه اهدا اعضا، خرید و فروش کرد. واقعیت امر این است که خرید و فروش کلیه زیر پوست شهر در جریان است و دلالان به شدت مشغول فعالیت هستند. این در حالی است که در فاصله زمانی هر دو تا سه ساعت یک بیمار در لیست انتظار پیوند، جان خود را از دست میدهد و حالا دیگر راه اصلی نیازمندان پیوند اعضا، روی آوردن به بازار خرید و فروش اعضای بدن است. بازاری که چانه زدن بر اعضای حیاتی بدن یک انسان شده است. تورم و گرانی افراد را به سوی دره فقر سقوط داده است. در حالی یک انسان برای لقمه ای نان درباره اعضای بدنش با دیگری چانه می زند که چنین موضوعی عمق فاجعه فقر در زیر پوست ایران را نشان می دهد. فروشندگان اعضای بدن به خصوص کلیه اکنون دیگر تنها برای خرید خودرو یا رهن خانه کلیه خود را نمیفروشند وضعیت معیشتی به جایی رسیده که در آگهیهای فروش کلیه، از رفع نیازهای روزمره زندگی به عنوان دلیل فروش کلیه صحبت میشود.
بخاطر هزینه درمان همسرم!
با یکی از فروشندگان کلیه که آگهیاش را روی دیوار چسبانیده تماس میگیریم. مرد لهجه آذربایجانی تلفن را پاسخ میدهد و به «هموطن» می گوید:«گروه خونیام o مثبت است و ۳۷ سال سن دارم. کلیه ام را یک میلیارد تومان می فروشم. اگر خریداری قرار بزاریم. تمام آزمایشات اچ ال ای را انجام دادم و کاملا سالم هستم. باور کنید از سن کم شروع به کارگری کردم اما به قدری شرایط مالی خانواده ام خراب است که چاره ای جزء فروش کلیه خود ندارم. بخاطر هزینه عمل همسرم نیاز شدید مالی دارم بخاطر همسرم هر کاری رو می کنم اگه میتونستم جفت کلیه هام را می فروختم. اگر کبدم را هم خواستید بخشی از آن را ۵۰۰ میلیون تومان میفروشم!» وقتی به او میگویم که خبرنگارم، سریع گوشی را قطع کرد.
مادر خانه دارم!
با یکی دیگر از فروشندگان کلیه که آگهیاش در سایت بود، تماس میگیریم. زنی با لهجه زیبای گیلکی تلفن را پاسخ میدهد و به «هموطن» می گوید:« من متولد ۱۳۶۵ هستم و گروه خونیام o منفی است. کلیه ام را یک میلیارد و هشتصد هزار تومان می فروشم. آزمایش اچ ال ای هم انجام دادم خیلی نیاز به این پول دارم جواب آزماش هم آماده است. رضایت نامه هم دارم. اگر می خواهید مطمئن شوید در تلگرام و واتساپ بهم پیام بدید تا جواب آزمایش ها را برایتان ارسال کنم. من یکسال در انتظار فروش کلیه خود برای تامین معیشت خانواده ام هستم اما در این یکسال هیچ خریداری پیدا نشده است. البته می دانم که پرداخت همین مبلغ هم برای بیماران سخت است اما من هم چاره ای ندارم. نیاز فوری به این مبلغ دارم. من یک زن تنها هستم که دو فرزند 4 و 6 ساله دارم. اگر خریداری قرار بزاریم.» این بار هم وقتی به او گفتم که خبرنگارم، گوشی را قطع کرد.
بخاطر هزینه درمان همسرم!
با یکی از فروشندگان کلیه که آگهیاش را روی دیوار چسبانیده تماس میگیریم. مرد لهجه آذربایجانی تلفن را پاسخ میدهد و به «هموطن» می گوید:«گروه خونیام o مثبت است و ۳۷ سال سن دارم. کلیه ام را یک میلیارد تومان می فروشم. اگر خریداری قرار بزاریم. تمام آزمایشات اچ ال ای را انجام دادم و کاملا سالم هستم. باور کنید از سن کم شروع به کارگری کردم اما به قدری شرایط مالی خانواده ام خراب است که چاره ای جزء فروش کلیه خود ندارم. بخاطر هزینه عمل همسرم نیاز شدید مالی دارم بخاطر همسرم هر کاری رو می کنم اگه میتونستم جفت کلیه هام را می فروختم. اگر کبدم را هم خواستید بخشی از آن را ۵۰۰ میلیون تومان میفروشم!» وقتی به او میگویم که خبرنگارم، سریع گوشی را قطع کرد.
بخاطر هزینه درمان همسرم!
با یکی از فروشندگان کلیه که آگهیاش را روی دیوار چسبانیده تماس میگیریم. مرد لهجه آذربایجانی تلفن را پاسخ میدهد و به «هموطن» می گوید:«گروه خونیام o مثبت است و ۳۷ سال سن دارم. کلیه ام را یک میلیارد تومان می فروشم. اگر خریداری قرار بزاریم. تمام آزمایشات اچ ال ای را انجام دادم و کاملا سالم هستم. باور کنید از سن کم شروع به کارگری کردم اما به قدری شرایط مالی خانواده ام خراب است که چاره ای جزء فروش کلیه خود ندارم. بخاطر هزینه عمل همسرم نیاز شدید مالی دارم بخاطر همسرم هر کاری رو می کنم اگه میتونستم جفت کلیه هام را می فروختم. اگر کبدم را هم خواستید بخشی از آن را ۵۰۰ میلیون تومان میفروشم!» وقتی به او میگویم که خبرنگارم، سریع گوشی را قطع کرد.
مادر خانه دارم!
با یکی دیگر از فروشندگان کلیه که آگهیاش در سایت بود، تماس میگیریم. زنی با لهجه زیبای گیلکی تلفن را پاسخ میدهد و به «هموطن» می گوید:« من متولد ۱۳۶۵ هستم و گروه خونیام o منفی است. کلیه ام را یک میلیارد و هشتصد هزار تومان می فروشم. آزمایش اچ ال ای هم انجام دادم خیلی نیاز به این پول دارم جواب آزماش هم آماده است. رضایت نامه هم دارم. اگر می خواهید مطمئن شوید در تلگرام و واتساپ بهم پیام بدید تا جواب آزمایش ها را برایتان ارسال کنم. من یکسال در انتظار فروش کلیه خود برای تامین معیشت خانواده ام هستم اما در این یکسال هیچ خریداری پیدا نشده است. البته می دانم که پرداخت همین مبلغ هم برای بیماران سخت است اما من هم چاره ای ندارم. نیاز فوری به این مبلغ دارم. من یک زن تنها هستم که دو فرزند ۴ و ۶ ساله دارم. اگر خریداری قرار بزاریم.» این بار هم وقتی به او گفتم که خبرنگارم، گوشی را قطع کرد.
برای بدهی!
با یکی دیگر از فروشندگان کلیه که آگهیاش در سایت بود، تماس میگیریم. او با صدای که از ته چاه بیرون می آمد به «هموطن» می گوید:« من ۴۴ ساله هستم و گروه خونی o مثبت به علت بدهی کلیه ام را به قیمت ۲ میلیارد تومان میفروشم. واقعا برای بدهی تن به اینکار می دهم، اصلا دلم نمی خواد که طلبکاران در خونه بیایند و آبروریزی کنند وگرنه احتیاج نداشتم اینکارا نمیکردم مجبورم.»
فروشندگان جان
از این دست آگهی در سایت به قدری زیاد است که هوش از سرتان می رود، شرایط اقتصادی، فقر، گرانی و بیکاری بخشی از جامعه را به جایی رسانده است که برای زنده ماندن و برای تامین نیازهای ابتدایی زندگی به فروش اعضای بدن مجبور می شوند. در واقع برای این بخش از جامعه در فقدان سرمایه اقتصادی، بدن به آخرین سرمایه ای بدل می شود که برای ادامه زندگی می باید پاره های آن را فروخت. فروش اعضای بدن، بیرحمانه ترین شکل از مناسبات اجتماعی و اقتصادی در یک جامعه را بازنمایی می کند. البته که این روزها همه چیز فروشی شده است.
هزینه اهدای تخمک ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان است!
دلالهایی که واسطه اهدای تخمک بین اهداکننده و گیرنده تخمک (فرد نابارور) هستند، شرایط داوطلبان اهدای تخمک را داشتن سن زیر ۳۳ سال، متأهل یا مطلقه بودن فرد، سالم بودن، نداشتن مشکلات خونی، داشتن ذخیره تخمدانی کافی، آزمایش عدم اعتیاد و رضایت همسر عنوان میکنند. در تماس با یکی از گردانندگان این صفحات که خود را مشاور ناباروری و اهدای تخمک معرفی میکند، این فرد به «هموطن» میگوید:«فرآیند اهدای تخمک که به «تخمککشی» مشهور است تحت نظر پزشک در مرکز درمانی انجام میشود و حدود دو هفته زمان میبرد و سه بار رفت و آمد دارد.»
این دلال اهدای تخمک در ادامه می افزاید:« به ازای هربار اهدای تخمک، به فرد اهداکننده ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان پول پرداخت میشود! البته این موضوع به شرایط و وضعیت جسمانی فرد اهداکننده نیز بستگی دارد؛ برای مثال اگر زنی که داوطلب اهدای تخمک است، زیبا و قدبلند باشد، ممکن است این قیمتها بالاتر بروند، زیرا روی ژنهای جنینی که قرار است از این روش متولد شود، تأثیر خواهد گذاشت!»
رحم اجارهای ۵۰۰ میلیون تا یک میلیارد تومان!
در چنین شرایط اقتصادی تنها فروش یک کلیه، تخمک، اسپرم و غیره دردی را دوا نمی کند. زنان زیادی رحم خود را برای شکل گیری نوزاد زوج دیگری اجاره می دهند. برای اجاره رحم، خانوادهها باید بین ۴۰۰ میلیون تا یک میلیارد تومان هزینه کنند؛ آن هم بهجز پرداخت ماهانهای که بین ۸ تا ۳۰ میلیون تومان متغیر است. داوطلبان رحم اجارهای یا تخمک اهدایی نیز اغلب تحت فشار اقتصادی هستند. برخی از زنان سرپرست خانوار هستند و با این کار قصد تأمین هزینههای زندگی یا حتی درمان همسر و فرزندان خود را دارند. بسیاری ترجیح میدهند بدون واسطه اقدام کنند تا سهم بیشتری از مبلغ پرداختی را دریافت کنند و این تصمیم، خود، بخشی از فشار روانی و اقتصادی موجود در این بازار را بازتاب میدهد.
کسب در آمد میلیونی از فروش اسپرم
«اگر می خوای خوشتیپ ، چشم روشن و سالم باشه تا صد میلیون تومان باید هزینه کنی» این حرف را مسئول پذیرش یکی از مراکز ناباروری معروف در یک محله بالاشهر می زند. البته مهم ترین فعالیت این مرکز، اهدای اسپرم است نه دیگر خدمات ناباروری! بی شک مردان هم از این قافله عقب نماندند و اگر به بانک اسپرم بفروشند از ۴۰ تا ۱۳۰ میلیون درآمد دارد. اگر با کمک دلال باشد که سر به فلک می کشد. البته اگر وضعیت جسمانی و ظاهری خوبی هم داشته باشد فقط یکبار هم نیست، تقریبا هر دو هفته یکبار می تواند اسپرم خود را بفروشد!
در نهایت؛ فروش اعضای بدن نتیجه مستقیم چهار دهه سیاستگذاری جمهوری اسلامی است؛ نظامی که فقر ساختاری را بازتولید کرده و انسان را به پایینترین سطح کرامت کشانده است. وقتی در کشوری با این حجم از منابع، شهروندان برای پرداخت اجاره، درمان یا زندهماندن ناچار به فروش کلیه میشوند، دیگر نمیتوان از «خطاهای مقطعی» سخن گفت؛ این یک شکست عمیق و سیستماتیک است. جمهوری اسلامی نهتنها مسئول این وضعیت است، بلکه با بیتفاوتی و انکار، آن را عادیسازی کرده است. جامعهای که در آن بدن انسان آخرین دارایی قابل فروش است، آینهای تمامقد از فروپاشی عدالت، ناکارآمدی حکمرانی و بیارزشی جان مردم در معادلات قدرت است.