اختصاصی هموطن؛ گروه سیاسی/ نیکان توحیدی
در شامگاهی سرد و پر از ابهام، مسجد غدیر باباعلی مشهد به کانون خشم و سوگ بدل شد. مراسم ختم خسرو علیکردی، وکیل دادگستری که مرگش هنوز سایهای از تردید بر جامعه حقوقی ایران افکنده، نه تنها یادبود یک انسان آزاده و آزادیخواه و عدالتطلب، بلکه به صحنهای از اعتراضات مردمی بدل شد.
جمعیتی چند صد نفری، از زندانیان سیاسی پیشین و خانوادههای دادخواهان گرفته تا فعالان حقوق بشر و شهروندان عادی، با شعارهای تند علیه جمهوری اسلامی، فریاد عدالتخواهی سر دادند و این فریادها دقیقا زیر گوش سیداحمد علمالهدی، خطیب جمعه مشهد و نماینده رهبر جمهوری اسلامی در استان خراسان رضوی طنینانداز شد.
در میان این هیاهو، بازداشتهای خشونتآمیز نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، سپیده قلیان، هستی امیری، پوران ناظمی، عالیه مطلبزاده و چند نفر دیگر، حکایت از عمق ترس عدهای در حاکمیت از هر تجمعی دارد. بازداشتهای خشونتآمیز که به گفته برادر خسرو علیکردی، توسط مزدورانی صورت گرفته که احتمالا ایرانی نبودهاند، لباس شخصی بر تن داشتند و ظاهر آنها به ایرانیها شبیه نبوده است.
زندگی پرآشوب یک مدافع آزادی
خسرو علیکردی، متولد پنجم آذر 1358 در سبزوار، از همان جوانی نمادی ازمقاومت در برابر سرکوبهای جمهوری اسلامی بود. در خانوادهای که پدرش از کشتهشدگان جنگ ایران و عراق بود، بزرگ شد و این میراث ایثار، او را به سوی حرفه وکالت کشاند. فارغ التحصیل حقوق بود و در خراسان رضویپ روانه وکالت گرفت و به یکی از برجستهترین مدافعان حقوق بشر در شرق ایران بدل شد. اما این مسیر، پر از خار بود که سرانجام به مرگ مشکوک انجامید.
علیکردی نه تنها وکیلی بود که پروندههای سیاسی را میپذیرفت، بلکه خودقربانی چرخه بازداشت، محاکمه و تبعید شد. او در فضای مجازی بارها ازفشارهای امنیتی علیه خود مینوشت و تاکید داشت که وکالت در ایران، یعنی ایستادن در برابر ماشینی که حقوق را زیر چرخهای ایدئولوژی له میکند.
زندگی حرفهای علیکردی از جنبش سبز 88 آغاز شد، جایی که شجاعانه وکالت معترضان بازداشتی را بر عهده گرفت. در آن سالها، وقتی خیابانهای تهران و مشهد به خون آغشته بود، او یکی از معدود وکلایی بود که جرأت پذیرش پروندههای “امنیتی” را داشت. اما این جرأت، بهایی سنگین داشت.
در بهمن 1390، به اتهام “تبلیغ علیه نظام” بازداشت شد و پس از چند ماه، باوثیقه آزاد شد. در خیزش آبان 98 نیز علیکردی به دفاع از خانوادههای کشتهشدگان پرداخت و پروندههایی مانند قتل ابوالفضل آدینهزاده، نوجوان کشتهشده در اعتراضات را پیگیری کرد.
خانواده آدینهزاده، که پدر و عمویش در مراسم ختم علیکردی بازداشت شدند، علیکردی را “فرشته نجات” مینامیدند.
مرضیه آدینهزاده، خواهر ابوالفضل، خسرو علیکردی را نه تنها وکیل، بلکه به مانند برادری معرفی میکند که در دادگاهها، صدای دادخواهان را فریادمیزد.
اما اوج فعالیتهای علیکردی در خیزش “زن، زندگی، آزادی” بود. وکالت فاطمه سپهری، زندانی سیاسی، او را به خط مقدم مقابله با سرکوب کشاند. سپهری که در بی دادگاه به جرایم سنگین متهم شده بود، علیکردی را به عنوان وکیل انتخاب کرد. علیکردی در دادگاههای انقلاب مشهد، با استدلالهای حقوقی از “نقض آشکار حقوق بشر” سخن میگفت و حتی در برابر قاضی ایستادگی میکرد. این ایستادگی، به محکومیت خودش منجر شد و در مهر1403، به یک سال حبس، دو سال تبعید به نهبندان، دو سال ممنوعیت خروج از کشور و محرومیت از وکالت محکوم شد.
علیکردی با برقراری ارتباط با مراجع حقوقی بینالمللی، این مظالم علیه وکلای آزادیخواه و عدالتطلب را گزارش کرد.
این وکیل آزادیخواه در کنار وکالت، فعالیتهای مدنی نیز در کارنامه خود داشت و در شبکههای اجتماعی، از وضعیت زندانهای جمهوری اسلامی و به ویژه زندان وکیلآباد مشهد میگفت.
همکارانش او را “وکیلی با شرف” مینامیدند، فعالان سیاسی و زندانیان سیاسی، مرگ او را “نتیجه فشارهای ظالمانه” میخوانند و جمع کثیری از شهروندان نیز مرگ او را مشکوک و شبیه پروژه قتلهای زنجیرهای تعبیر میکنند.
علیکردی، با وجود محرومیت از تحصیل در مقطع دکتری حقوق عمومی به دلیل بازداشتهایش، هرگز تسلیم نشد و بارها از تهدیدها و پروندهسازیها علیه خود گفت و حتی در آخرین روزهای زندگی خود به برخی از موکلانش گفته بود که وزارت اطلاعات به دنبال پروندهسازی جدید علیه او و برخی فعالان سیاسی و حتی حذف فیزیکی آنها است.
بر اساس تصاویری که بابک پاکنیا، وکیل دادگستری از آخرین گفتگوهای خود با خسرو علیکردی منتشر کرده، وی گفته بود که از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب به دلیل پیوستن به کارزار اعتراضی «سهشنبههای نه به اعدام»به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به یک سال حبس دیگر، دو سال محرومیت از وکالت و دو سال «تبعید به شهرستان خاش» محکوم شده است.
مرگ مشکوک وکیل آزادیخواه
فشارها علیه خسرو علیکردی آخرین گامهای سیستم سرکوب نبود و در نهایت این وکیل آزادیخواه به شکلی مشکوک جان باخت و شامگاه 14 آذر در دفترکارش در خیابان سناباد مشهد، پیکر بیجان علیکردی پیدا شد. گزارشهای اولیه پزشکی قانونی، “سکته قلبی” را علت مرگ اعلام کرد.
مسئولان جمهوری اسلامی مدعی شدند که “بر اساس تأیید پزشکی قانونی،علت فوت سکته قلبی بوده است.” اما این موضعگیری حکومتی، موجی ازتردیدها را برانگیخت.
منابع نزدیک به خانواده علیکردی از جمله برادرش جواد علیکردی، شرایط مشکوک و ربوده شدن فیلم دوربینهای مداربسته توسط نهادهای امنیتی و اطلاعاتی را دلیلی بر مشکوک بودن مرگ او میدانند. مردم در کوچه و خیابان این مرگ را “قتل حکومتی” خواندند. فشارهای امنیتی بر خانواده این وکیل نیز ابهامات را عمیقتر کرد.
مأموران اداره اطلاعات مشهد، جواد علیکردی را به “بازداشت و مرگ” تهدید کردند تا “سکته” برادرش را بپذیرد. جواد در مراسم تشییع ۱۶ آذر درسبزوار، فریاد زد: “اگر یک ثانیه از فیلم دوربینها کم شود، فریادخونخواهی برادر را در مجامع بینالمللی سر میدهم.” مراسم تشییع این وکیل، تحت نظارت پهپادها، با شعارهایی تند علیه جمهوری اسلامی همراه بود. اما اوج اعتراضات در مراسم روز 21 آذر بروز پیدا کرد.
مردم مسجد غدیر مشهد تجمعی باشکوه برگزار کردند و بر اساس برخی برآوردها، صدها نفر از شهرهای مختلف در مشهد برای بزرگداشت این وکیل آزادیخواه و عدالت طلب گردهم آمدند.
سخنرانی نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، در این مراسم توسط لباسشخصیهایی که برادر خسرو علیکردی تاکید داشت که احتمالا ایرانی نبودند، بازداشت و مراسم به خشونت کشیده شد. ویدیوهای منتشرشده درفضای مجازی، نشاندهنده ضرب و شتم حاضران است.
جواد علیکردی، در لایو اینستاگرامی خود گفت: “نیروهای اجنبی به ما حمله کردند، مادران دادخواه را کتک زدند. اگر آزاد نشوند، ساعت ۱۲ بامداد،حقیقت را فاش میکنم.”
بازداشتشدگان، بیش از ۲۰ نفر تخمین زده میشود. نرگس محمدی، بلافاصله پس از سخنرانی، با خشونت بازداشت شده است. خانوادهاش میگویند: “او برای دادخواهی خسرو آمده بود.” سپیده قلیان، هستی امیری،پوران ناظمی و عالیه مطلبزاده، همگی زندانیان پیشین، در میان بازداشت شدگان هستند. عالیه مطلبزاده، مادر غزل عبداللهی، بازداشت شده ودخترش در در این باره میگوید: “مادرم را بردند چون صدای عدالت بود.”
علی آدینهزاده، پدر ابوالفضل، و رضا آدینهزاده، عمویش، نیز گرفتار شدند. اسدالله فهیمی، اکبر امینی، حسن باقرینیا، ابوالفضل ابری و داوود و محمدعلیکردی، از دیگر بازداشتشدگان هستند. مادر مریم آروین، وکیل جانباخته هم در میان معترضان بود. کمال جعفری یزدی، فعال مدنی، نیز از عصر روز 21 آذر ناپدید شده است.
این بازداشتها، بخشی از الگویی بزرگتر است. جمهوری اسلامی، باسابقه سرکوب تجمعات مدنی، حتی سوگواری کشتهشدگان و مردگان را هم تحمل نمیکند. در تشییع خسرو علیکردی، پهپادها بر فراز جمعیت پرواز میکردند و در مراسم 21 آذر، مسجد به میدان جنگ بدل شد. جواد علیکردی هشدار داد: “این پایان نیست، آغاز خشم ماست.”
مراسم یادبودی که به فریاد اعتراض تبدیل شد
مراسم ترحیم خسرو علیکردی، نه تنها به یادبود یک وکیل، بلکه به نمادی ازبروز خشم مردم بدل شد. شعارهایی چون “مرگ بر دیکتاتور”، نشاندهنده شکاف عمیق میان مردم و حاکمیت است.
به طور قطع مرگ مشکوک خسرو علیکردی آخرین مورد نخواهد بود و حالا سؤال اینجاست که تا کی این چرخه ادامه مییابد؟ مرگ مشکوک، بازداشتهای خشونتآمیز، تهدید خانوادهها، همه اینها، چهره خشن حکومت را در ذهن مردم تداوم میبخشد. حکومتی که عدالت را به مسلخ برده است.
خسرو علیکردی، از سبزوار تا مشهد، از دادگاه تا خیابان، زندگیاش را وقف عدالت کرد. مرگش، مشکوک و پر از ابهام، اما میراثش، روشن و پرتلألو. مراسم ختم او نشان داد که صدای او، در گلوی هزاران نفر جاری است. شعارها، بازداشتها، ضرب و شتمها، همه، بخشی از روایتی است که پایانش، آزادی است و این روایت، با نام خسرو علیکردی، جاودانه میماند.