خانه پیشنهاد هم‌وطن بازی شطرنج ارس؛ گسل‌های عمیق ژئوپلیتیک تهران و باکو

هم وطن سفر اخیر عراقچی به باکو را بررسی می‌کند

بازی شطرنج ارس؛ گسل‌های عمیق ژئوپلیتیک تهران و باکو

سفر اخیر عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، به باکو نه یک حرکت دیپلماتیک معمول، بلکه یک مأموریت نجات اضطراری بود. این سفر در فضای پرتنش منطقه‌ای، در پی درگیری‌های نظامی بی‌سابقه و در سایه سنگین ابهام پس از مرگ مشکوک ابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور دولت سیزدهم انجام شد. این تحرک دیپلماتیک، که شباهت‌هایی به تحرکات پیش از تنش‌های بزرگ دارد، تلاشی برای بیرون کشیدن روابط ایران و جمهوری آذربایجان از لبه پرتگاه و جایگزین کردن سال‌ها تنش فرسایشی با یک اعتماد متقابل شکننده بود.

اختصاصی هم‌وطن/ گروه سیاسی-پژواک کیا

سفر اخیر عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، به باکو نه یک حرکت دیپلماتیک معمول، بلکه یک مأموریت نجات اضطراری بود. این سفر در فضای پرتنش منطقه‌ای، در پی درگیری‌های نظامی بی‌سابقه و در سایه سنگین ابهام پس از مرگ مشکوک ابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور دولت سیزدهم انجام شد. این تحرک دیپلماتیک، که شباهت‌هایی به تحرکات پیش از تنش‌های بزرگ دارد، تلاشی برای بیرون کشیدن روابط ایران و جمهوری آذربایجان از لبه پرتگاه و جایگزین کردن سال‌ها تنش فرسایشی با یک اعتماد متقابل شکننده بود.

زمینه این مأموریت، بعد دوره‌ای از نوسانات شدید است؛ از حمله مرگبار به سفارت باکو در تهران که منجر به بسته شدن آن شد، تا زمزمه‌های همکاری گسترده آذربایجان با اسرائیل در جریان جنگ ۱۲ روزه. این حوادث، واقعیت تلخی را آشکار می‌کنند که پیوندهای عمیق تاریخی و فرهنگی دو ملت، اکنون تحت فشار شدید مانورهای ژئوپلیتیک، نفوذ خارجی و ناکامی دستگاه دیپلماسی ایران در حفظ منافع استراتژیک خود در قفقاز جنوبی قرار گرفته است.

ذوب یخ بی‌اعتمادی و سایه سنگین اسرائیل

دیدارهای عراقچی با الهام علی‌اف و جیحون بایراموف، با یک پیام محوری و اضطراری همراه بود و آن بر این زمینه استوار بود که نباید اجازه داد طرف ثالثی این روابط را تخریب کند. توافق بر سر ادامه مشورت‌ها و رساندن روابط به سطح «بدون مشکل»، نشان‌دهنده تغییر رویکرد از تقابل به عمل‌گرایی محتاطانه است. افشار سلیمانی، سفیر پیشین ایران در باکو، بر این باور است که رویکرد سازنده دولت جدید ایران توانسته است روابط را از حالت تنش خارج کند و روند اعتمادسازی آغاز شده است. با این حال، او تأکید می‌کند که این روند نیازمند زمان و تبدیل تصمیمات سیاسی به اقدامات عملی و ملموس است. در حالی که رشد مبادلات تجاری به ۵۲۰ میلیون دلار در ۱۰ ماه نخست سال ۲۰۲۵ رسیده است، این رقم نشان‌دهنده پتانسیل اقتصادی موجود است که هنوز تحت‌الشعاع اختلافات امنیتی قرار دارد.

اما هسته اصلی این بحران، رسوب بی‌اعتمادی عمیق تهران نسبت به حضور اسرائیل در مرزهای شمالی است. این موضوع، خط قرمز امنیتی ایران است که باکو آشکارا آن را نادیده می‌گیرد. فضایل آغامالی، نماینده پارلمان آذربایجان، با لحنی صریح، حق ایران برای دیکته کردن سیاست خارجی باکو، به‌ویژه در مورد روابط با اسرائیل، را رد می‌کند. او با اشاره به سابقه روابط دوستانه جامعه یهودی و مردم آذربایجان، تأکید می‌کند که دولت آذربایجان به تهدیدات ایران اعتنایی نمی‌کند و برای روابط خارجی خود نیازی به تأیید مقامات مذهبی ایران ندارد.

این موضع‌گیری تند، تأییدی است بر تحلیل‌هایی که نشان می‌دهند آذربایجان مسیر خود را در مدار غرب، اسرائیل، آمریکا و ترکیه تثبیت کرده است. تداوم خرید تسلیحات پیشرفته از اسرائیل، برای کشوری که در آستانه امضای پیمان صلح با ارمنستان است، از دیدگاه تهران غیرمنطقی و نشان‌دهنده برنامه‌های توسعه‌طلبانه است. این اقدامات، در کنار گزارش‌هایی مبنی بر در اختیار قرار دادن امکانات نظامی در مناطق بازپس گرفته شده قره‌باغ به اسرائیل، نگرانی‌های امنیتی ایران را به اوج رسانده است. تحلیلگران ایرانی این تحولات را یک پروژه غربی می‌دانند که با مشاوره اسرائیل در حال اجراست و هدف آن، اعمال فشار بر ایران در قفقاز جنوبی است.

نبرد کریدورها و ضعف استراتژیک دیپلماسی

بحران روابط ایران و آذربایجان، بیش از هر چیز، نبرد بر سر زیرساخت‌ها و مسیرهای ترانزیتی است که به وضوح ضعف عملکرد دستگاه دیپلماسی ایران را نمایان می‌کند. دالغا خاتین‌اوغلو، کارشناس انرژی، معتقد است که اشتباه سیاست‌های راهبردی جمهوری اسلامی در قفقاز جنوبی پس از مناقشه قره‌باغ، منجر به کاهش نقش و از دست دادن جایگاه ایران در این منطقه شده است. مواضع تند ایران در جنگ ۴۴ روزه (غره باغ)، بهای سنگینی داشت و آن کنار گذاشته شدن کامل شرکت‌های ایرانی از پروژه‌های چند ده میلیارد دلاری بازسازی قره‌باغ بود. این انفعال، نه تنها یک مسئله اقتصادی، بلکه یک شکست سیاسی و امنیتی بود. در مقابل، آذربایجان با توسعه گسترده زیرساخت‌های حمل‌ونقل، حجم ترانزیت کالاهای خارجی خود را شش برابر کرده است.

پافشاری جمهوری آذربایجان بر ایجاد کریدور ادعایی زنگزور، که بخش آذربایجانی آن تا نیمه سال آینده تکمیل خواهد شد، مستقیماً منافع ترانزیتی ایران را هدف قرار داده است. این طرح، با حمایت ترکیه، به دنبال حذف کامل ایران از شاهراه‌های تجاری منطقه است. اما تهدید خطرناک‌تر، طرح جدید جاده ترامپ است. این دالان ارتباطی که با مشارکت آمریکا و ارمنستان و با هدف ضربه اقتصادی به ایران طراحی شده، فراتر از یک پروژه اقتصادی ساده است. کارشناسان ایرانی آن را یک طرح ضدامنیتی می‌دانند که می‌تواند امنیت و تمامیت ارضی ایران را به خطر اندازد. این کریدور، که تحت انحصار یک قدرت فرامنطقه‌ای خواهد بود، می‌تواند برای حمل و نقل تسلیحات و تقویت نفوذ غرب در قفقاز جنوبی استفاده شود و ایران را به محاصره بکشاند.

پاسخ‌های دیرهنگام و ناقص

در مقابل این تهدیدات، ایران تلاش می‌کند با تسریع در اجرای پروژه‌های کریدوری جایگزین، از جمله کریدور ارس (که نخجوان را از طریق خاک ایران به باکو متصل می‌کند) و همچنین تکمیل پل جدید کلاله–آغبند، منافع خود را تضمین کند. با این حال، مهم‌ترین پروژه ترانزیتی ایران، یعنی کریدور حمل و نقل شمال-جنوب (NSTC)، همچنان با چالش‌های داخلی دست و پنجه نرم می‌کند. بخش ریلی حیاتی اتصال ایران و آذربایجان، به دلیل تأخیرها و چالش‌های تملک زمین در خاک ایران، ناتمام مانده است. این تعلل در اجرای پروژه‌های استراتژیک، در مقایسه با سرعت عمل آذربایجان، نشان‌دهنده یک ضعف ساختاری در دستگاه دیپلماسی و اجرایی ایران است که فرصت‌های حیاتی را از دست داده است.

یکی از نکات تلخ و کمتر مورد توجه در این بحران، نگرش منفی و بدبینی عمیق عمومی و نخبگان آذربایجان نسبت به ایران است. این موضوع، که در متن گزارش به آن اشاره شده، نشان می‌دهد که دستگاه دیپلماسی ایران در حوزه دیپلماسی عمومی و فرهنگی نیز با شکست مواجه شده است. تحلیلگران معتقدند که سیاست خارجی آذربایجان در قبال ایران تا حد زیادی تحت تأثیر قدرت‌های غربی و اسرائیل قرار دارد و تمایلی به تقویت روابط نشان نمی‌دهد. این رویکرد، ریشه در ایده‌های تاریخی «آذربایجان بزرگ» و همچنین نارضایتی از مواضع ایران در طول سالیان متمادی دارد.

سخنان فضایل آغامالی عضو کمیته سیاست‌های حقوقی پارلمان آذربایجان، که ایران را متهم می‌کند:«همیشه با دشمنان ما [آذربایجان] روابط خوبی داشته است»، نشان‌دهنده عمق این سوءتفاهم‌ها و یا پروپاگاندا است. او به صراحت می‌گوید که مردم آذربایجان برای روابط خارجی خود نیازی به تأیید مقامات مذهبی ایران ندارند. این لحن، بازتاب‌دهنده فضایی است که در آن، ایران به جای یک همسایه بزرگ و حامی، به عنوان یک قدرت مذهبی مداخله‌گر و ناخواسته تلقی می‌شود.

خطای دیپلماسی در مدیریت بحران

در پس‌زمینه این تنش استراتژیک، ایران با وجود تلاش برای ارسال پیام‌های دوستانه و رویکرد مثبت رسانه‌ای و اقتصادی، در مقابل شاهد رفتارهای منفی مانند مسدودسازی گاه‌به‌گاه مسیر ترانزیتی آستارا بوده است. این وضعیت، نشان می‌دهد که دیپلماسی ایران نتوانسته است حمایت تاریخی خود از ملت آذربایجان در طول جنگ‌ها را به اهرم نفوذ سیاسی و اقتصادی تبدیل کند. سفر عراقچی و استقبال از نیز جنجال آفرین شد و توضیحات وزارت خارجه تلاشی از سوی تهران برای مدیریت تنش بود، اما این حرکات تشریفاتی سرمنشایی از واقعیت‌های امنیتی و ژئوپلیتیکی بود. تحلیلگران ایرانی سعی می‌کنند حاشیه‌سازی‌های منفی درباره این سفر را بازی در زمین دشمنان و تخریب روابط خوب ایران با همسایگان جلوه دهند، اما در عین حال، پذیرفته‌اند که گام اصلی برای اثبات حسن همجواری باید توسط جمهوری آذربایجان برداشته شود؛ این گام شامل توقف سیاست‌های رسانه‌ای ضدایرانی و تعهد عملی به موازین همجواری است.

شائبه مرگ مشکوک رییسی و امنیت مرزهای شمالی

مرگ ناگهانی ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور دولت سیزدهم، در حالی رخ داد که دولت او تلاش می‌کرد رویکردی عمل‌گرایانه‌تر نسبت به همسایگان خود، از جمله آذربایجان، اتخاذ کند. این رویکرد جدید، که با سفر عراقچی به باکو به اوج خود رسید، اکنون در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. رئیسی در آخرین ماه‌های حیات خود، بر اهمیت قالب همکاری منطقه‌ای ۳+۳ (ایران، روسیه، ترکیه به علاوه سه کشور قفقاز جنوبی) تأکید داشت که هدف آن، تأمین امنیت قفقاز توسط کشورهای منطقه و جلوگیری از مداخله بازیگران خارجی بود. این موضع‌گیری در پیوند با حمله اخیر اسرائیل به ایران و احتمال همکاری جمهوری آذربایجان در دسترسی نیروهوایی ارتش اسرائیل به آسمان این کشور، نشان‌دهنده حساسیت تهران نسبت به تحرکات امنیتی در مرزهای شمالی است. با همه‌ی این ‌ها همچنان شائبه‌هایی در خصوص حادثه مشکوک رییس‌جمهور سیزدهم نیز وجود دارد که در حال بازگشت از دیدار با الهام علی‌اف رییس‌جمهور آذربایجان بود.

آینده مبهم و مسیر بازگشت روسیه

تحلیلگران معتقدند که جمهوری آذربایجان با تعیین جهت‌گیری خود در مدار غرب، حتی در خاک روسیه اقداماتی علیه منافع مسکو انجام داده و روابط روسیه و آذربایجان نیز به سمت نقطه بدون بازگشت پیش می‌رود. پیش‌بینی می‌شود که روسیه پس از حل و فصل بحران اوکراین، قطعاً تمرکز خود را بر قفقاز باز خواهد گرداند تا نفوذ غرب و توافقات نانوشته‌ای مانند «ناتوی ترکی» را که تهدیدی امنیتی برای روسیه، ایران و چین هستند، محدود کند.

روابط ایران و آذربایجان در حال حاضر بر روی یک پل باریک و لرزان قرار دارد. سفر عراقچی، موفق شد پنجره‌ای باریک برای عبور از سوءتفاهم‌های فوری باز کند و مانع از سقوط روابط به خصومت غیرقابل بازگشت شود. تعهد به گفت‌وگو و تمرکز بر منافع مشترک اقتصادی، به‌ویژه تکمیل پل کلاله-آغبند و کریدور شمال-جنوب، تنها مسیرهای عملی پیش رو هستند. گره زدن منافع باکو به مسیر ترانزیتی ایران، هزینه هرگونه تنش‌آفرینی را در آینده بالا می‌برد.

با این حال، چالش‌های ژئوپلتیک اساسی همچنان پا برجا هستند. آذربایجان مصمم است مسیر خود را در چارچوب امنیتی غرب ترسیم کند و از روابط خود با اسرائیل به عنوان وزنه تعادل استراتژیک در برابر نفوذ ایران و روسیه استفاده کند. تهدید کریدورهای حذفی، به‌ویژه زنگزور و «جاده ترامپ»، همچنان یک خطر وجودی برای جایگاه منطقه‌ای و تمامیت ارضی ایران محسوب می‌شود.  سرنوشت رود ارس—این مرز نمادین میان دو ملت—تعیین‌کننده ثبات منطقه خواهد بود. آیا این رودخانه به خط جدایی ژئوپلیتیک باقی خواهد ماند که منافع قدرت‌های فرامنطقه‌ای آن را دیکته می‌کنند؟ یا همانطور که عراقچی امیدوار بود، می‌تواند دوباره به پلی برای همکاری و اعتمادسازی تبدیل شود؟ پاسخ نه تنها به تلاش‌های دیپلماتیک تجدید شده ایران، بلکه به اراده باکو برای خروج از سایه نفوذ خارجی و احترام به پیوندهای تاریخی که فراتر از مصلحت‌اندیشی‌های سیاسی هستند، بستگی دارد. این مأموریت، آزمونی برای توانایی دیپلماسی ایران در حفظ منافع ملی در یکی از حیاتی‌ترین و پرآشوب‌ترین نقاط مرزی خود است.

آخرین اخبار ایران و جهان

پیشنهاد هم‌وطن