اختصاصی-گروه سیاسی/ سید امیر موسوی
«رژیم صهیونیستی در جنگ اخیر شکست قطعی خورده و اعترافات مقامات سیاسی و نظامی این رژیم و مراکز فکری آمریکا مؤید این امر است.» این 24 کلمه بالا، سخنان سردار علیمحمد نایینی، سخنگو و معاون روابط عمومی سپاه است که اخیرا در یک برنامه تلویزیونی در شبکه طبرستان گفته و پشتبند آن، اضافه کرده؛ «دشمن نه هدف و نه توان جدیدی برای تکرار اشتباهات خود ندارد. دشمن دست به هر شرارت جدیدی بزند، دست به هر تعرضی بزند، پاسخ جدیتر دریافت میکند و هیچ شکی در آن نیست.»
در آن بخش از این اظهارات که به رجزخوانیهای معمول قوای مسلحه کشورهای جهان برمیگردد، عجالتا انقلتی نیست! کما اینکه رجزخوانیها و چه بسا در مقاطع و مناسباتی، طرح تهدید از سوی چهرههای نظامی در جای خود، چندان مسئله عجیب و بعیدی نبوده و اتفاقا، متداول است اما از وجوه دیگری میتوان به این موضوع پرداخت که طرح مواردی از آن در این نگاره، خالی از اهمیت نیست.
خوب است که جناب نائینی و همقطارانشان در سپاه و اساسا تصمیمگیران و تصمیمسازان هسته سخت قدرت به این مهم التفات داشته باشند که شاید بیش از هر زمان دیگری، لازم است تا در وهله نخست با خود و سپس با مردم، روراست بوده و دست کم سر سوزنی به شکست مفتضاحانهای اعتراف کنند که اگر بودند مردان با غیرتی در حلقه نخست نیروهای نظامی و صد البته، حکمرانان مملکت باید به خاطر آن، دنیای سیاست و راهبری نظامی و امنیتی کشور را برای همیشه بدرود میگفتند.
شکست سختی که غرور ملی ایرانیان-حتی بسیاری از طیف برانداز و مخالفت حاکمیت مستقر-را به مسلخ برده و لخت بودن پادشاه امنیت ملک و مملکت را بیش از پیش بر هر چشم نیمه بینایی، عیان کرد. جماعتی که یک عمر در پاسخ به هر مطالبه هر ایرانی برای چرایی وجود تورم دو رقمی طولانیمدت، نداشتن وضعیت با ثبات اقتصادی، عدم ارتباط و تعاملات سازنده در مناسبات مربوط به سیاست خارجی، گرههای کور اقتصادی و فقدان توسعه و فلان و بهمان مصیبت دیگر، مدام پاسخ داده بودند که عوضش؛ امنیت داریم! حالا اما، جنگ دوازده روزه با تمام مختصات مربوط به آن بر همه و بیش از همه بر این حضرات آشکار ساخت که حالا در این گفتمانی که عمری دولا، پهنا به مردم نجیب و ستمکشیده ایران عرضه کرده و سالها در پاسخ نهایی به هر کاستی، گفتهاند که عوضش؛ امنیت داریم، دیگر امنیت هم نداریم!
نگارنده به شخص و به رغم همه تضارب آرا-و شاید قول نامحبوب آن در میان بخشی از جامعه-درباره ماوقع جنگ دوازده روزه به جد بر این باور بوده که این جنگ، فارغ از کیستی نظام مستقر در تهران، یک تجاوز آشکار به خاک وطن و مام میهن است و دست درازی نتانیاهو و ایادی او در تلآویو به خاک مملکت به هیچ عنوان قابل مصامحه نیست. تجاوز، تجاوز است. جنایت، جنایت است. قتل، قتل است و جنایت خوب و جنایت بد نداریم! اما با این همه، روی سخن در این نگاره؛ نه در مشروعیت بخشیدن به این تجاوز است و نه موجه جلوه دادن سالها ماجراجویی و دشمنطلبی حضرات در تشکیل نطفه این جنگ.
سوال مشخص از سخنگوی سپاه و حضرات مستقر در نهادهای امنیتی، این است که حذف کاراکترمحور مهرههای شاخص نظامی مملکت از فرمانده ستاد کل و فرمانده کل سپاه گرفته تا بیش از 30 چهره شاخص و سطح یک دیگر نظامی در عرض چند ساعت توسط نیروهای مهاجم، آن هم در اتاق خواب و پنهانگاههای این افراد، شکست مفتضحانه اسرائیل بود؟ حذف قدم به قدم زبدهترین دانشمندان هستهای کشور توسط ریزپرندههای اسراییل در محل اقامتشان، موید این شکست مفتضحانه دشمن بود یا مخروبه شدن چاه ویل هستهای مملکت توسط B2های آمریکایی؟
گرفتن وامهای کلان و ثبت شرکت برای ساختن پهپهاد و ریزپرنده در قلب پایتخت توسط اسرائیلیها، شکست مفتضحانه این رژیم بود یا هدف قرار دادن مراکز مهم در تهران؟
شاید، خوب باشد که حضرات امنیتی، یک بار برای همیشه، نه به احدی که در وهله نخست و دفعات بعد از آن به «خود» پاسخ بدهند که با خاک یکسان شدن مراکز فرماندهی نظامی مملکت-درست در بزنگاهی که حضرات درگیر توئیت و اظهار نظر فلان روزنامهنگار، فعال مدنی یا کارگر و فعال مجازی بودند- با پیچیدهترین اقدامات اطلاعاتی-امنیتی و نظامی توسط نیروهای دشمن را چگونه بنا دارند در چارچوب شکست مفتضحانه اسرائیل و برونداد آن را در میان افکار عمومی تعریف و مطرح کنند؟ تبدیل شدن آسمان تهران به اتوبان خلوت چندبانده برای F35های اسرائیلی، موید شکست مفتضحانه نتانیاهو بود یا بنرهای عریض و طویل با تصاویر فرماندهان کشته شده با شلیکهای هدفمند و دقیق دشمن؟
به هر ترتیب، حضرات امنیتی باید برای این سوالات به ساحت وجدان حرفهای خود، پاسخی قانع کننده پیدا کنند. چرا که همانگونه که از پیش آشکار بود در جامعه امروز کشور، «ای ایران بخوان»های دیرهنگام و مشمئزکننده از سوی کسانی که در گذشته از هیچ بلاهتی برای هجمه به نمادهای میهنی و ملی و نادیده انگاشتن آن دریغ نداشتند، دیگر کارساز نبوده و معلوم نیست که در صورت پایان ترک مخاصمه بین تهران و تلآویو، باز هم شاهد ترک فعل مردم و عدم اقدام آنها در فوران آتش اعتراضاتشان به وضعیت اسفناک کنونی باشیم. چرا که امروز با دومینویی پر مهرهای از اعتراضها و خشمهای فروخوردهای مواجه هستیم که اگر قطعه اول آن به هر ترتیب سرنگون شود، دیگر کسی را یارای ایستادن در مقابل این سیل دیکتاتوربرانداز نخواهد بود.
آقایان به جای این رجزخوانیهای توخالی-که بارها، خلاف آن در ایام جنگ اخیر بر همگان آشکار شد-به فکر بازگشت به مردم باشند و با بر زمین گذاردن تفنگ خود در مقابل مردم به میان جامعه برگردند. تا بیش از این، دیر نشده!