خانه پیشنهاد هم‌وطن رد صلاحیت در انتخابات خبرگان تا سودای رهبری

هموطن تحرکات جدید حسن روحانی را بررسی می‌کند

رد صلاحیت در انتخابات خبرگان تا سودای رهبری

در حالی که سایه جنگ 12 روزه میان ایران و اسرائیل هنوز بر فضای سیاسی کشور سنگینی می‌کند، صداهای مخالفت جدیدی از درون جمهوری اسلامی به گوش می‌رسد.

اختصاصی هموطن؛ گروه سیاسی/ نیکان توحیدی

در حالی که سایه جنگ 12 روزه میان ایران و اسرائیل هنوز بر فضای سیاسی کشور سنگینی می‌کند، صداهای مخالفت جدیدی از درون جمهوری اسلامی به گوش می‌رسد. حسن روحانی، رئیس‌جمهور پیشین که پس از سال‌ها سکوت نسبی، به یکی از منتقدان سیاست‌های داخلی و خارجی حاکمیت تبدیل شده، یکی از این افراد است. اظهارات جدید او درباره “شرایط نه جنگ و نه صلح” در کشور، انتقاد از سیاست “نگاه به شرق” و تأکید بر لزوم اصلاحات داخلی، نه تنها جنجال‌برانگیز شده، بلکه بهانه‌ای برای بررسی کارنامه کاری او فراهم می‌کند. از شعارهای “مرگ بر فریدون” در مجلس تا تهدید به محاکمه توسط نمایندگان، روحانی را به نمادی از شکاف‌های عمیق درونی نظام بدل کرده است.

رویکرد جدید حسن روحانی در فضای سیاسی کشور این پرسش را مطرح می‌کند که او واقعا به دنبال چیست؟ هدف او بازگشت به قدرت، رقابت برای رهبری، یا صرفاً دفاع از میراث “اعتدال”؟

از مغازه‌ای کوچک در بازار سمنان تا ویلای لاکچری در ولنجک

حاج اسدالله فریدون وقتی در یک مغازه کوچک در بازار سمنان فعالیت و همزمان به عنوان نماینده آیت‌الله بروجردی وجوهات شرعی را جمع‌آوری می‌کرد، تصور نمی‌کرد که دهه‌ها بعد، یک فرزندش (حسین فریدون) به دلیل اخذ رشوه به زندان محکوم می‌شود و فرزند دیگرش (حسن روحانی) زندگی مشکوک اطلاعاتی و امنیتی خواهد داشت و پس از بیش از سه چهار مسئولیت ارشد در جمهوری اسلامی، در ویلای لاکچری ولنجک سکونت خواهد کرد.

حسن روحانی، در یکی از شب‌های سرد آبان 1327 در سرخه سمنان به دنیا آمد و بعدها به یکی از روحانیون ارشد جمهوری اسلامی تبدیل شد.

او نخستین فردی بود که به آیت‌الله روح‌الله خمینی که آن زمان “حاج‌آقا روح‌الله” خطاب می‌شد، لقب “امام” داد و این لقب پنج دهه فضای سیاسی کشور را تحت تاثیر خود قرار داد. همین لقبی که حسن روحانی در مراسم ختم مصطفی خمینی برای آیت‌الله استفاده کرد، سفره نان و آبداری برای وی فراهم کرد و حسن روحانی سال‌هاست بر سر همان سفره نشسته است.

البته هوش سرشاری دارد و بخشی از این هوش خود را در حوزه‌های امنیتی و اطلاعاتی به کار برده است. بعدها سوابق وی در عرصه سیاسی به چند دوره نمایندگی مجلس از سمنان و تهران خلاصه نشد و وی با استفاده از همین هوش ذاتی خود به سمت نهادهای امنیتی و اطلاعاتی تمایل پیدا کرد و توانست سال‌ها بر کرسی دبیری شورای عالی امنیت ملی کشور تکیه زده  و ریاست تیم هسته‌ای جمهوری اسلامی و مسئول مذاکره با غربی‌ها را بر عهده گیرد.

او با حضور در برخی نهادها مانند مجلس خبرگان رهبری، تلاش کرد تا پایگاه خود را در حاکمیت جمهوری اسلامی محکم‌تر کند، اما کیست که نداند حامی اصلی او کسی نبود جز هاشمی رفسنجانی.

اگر خاطرات منتشر شده هاشمی رفسنجانی را بررسی کنیم، به نکات مهمی درباره حسن روحانی می‌رسیم که شاید مهمترین آن مربوط به مرگ مشکوک پسر او است.

هاشمی رفسنجانی در خاطرات مربوط به دوم فروردین 1375 می‌نویسد:‌ “(محمد روحانی)، پسر دکتر حسن روحانی، نایب رییس مجلس و دبیر شورای عالی امنیت ملی، در اثر حادثه ای فوت کرده است. با ایشان تلفنی صحبت کردم. خیلی متأثر بود و گفت، دیشب در خانه با گلوله‌ای کشته شده است. ظواهر نشان می دهد که احتمالا در حال ور رفتن با اسلحه، از دست خودش در رفته، ولی احتمالات دیگری هم مطرح است؛ در حال بررسی هستند.”

هاشمی رفسنجانی 10 روز بعد مجددا در خاطرات خود می‌نویسد: “به منزل دکتر حسن روحانی، برای تسلیت فوت فرزندش رفتیم. مهدی تذکر داد؛ خودش دیشب رفته بود. خیلی ناراحت اند. حق شان هم هست. فرزند هیجده ساله ای را به وضع مشکوکی از دست داده اند و تحقیقات هم تاکنون چیزی را مشخص نکرده. نه قاتل معلوم است و نه انگیزه قتل. گلوله از شقیقه راست وارد شده و از آن طرف بیرون رفته، تنها در خانه بوده، برادرش که نیمه شب رسیده، هنوز جان داشته و دامادشان را که دکتر است، فورا خبر کرده اند و هنوز نبض داشته و قبل از رسیدن آمبولانس، تمام کرده است.”

نزدیک 20 سال از مرگ مشکوک پسر حسن روحانی گذشته و تاکنون علت اصلی مرگ و یا قاتل احتمالی او شناسایی نشده است. هاشمی رفسنجانی و نزدیکان حسن روحانی نیز هیچگاه توضیح ندادند که اگر فردی به قول آنها با “اسلحه ور برود” چگونه ممکن است که تیر از شقیقه راست وارد شده و از آن طرف خارج شود و یا اگر فردی تیر از شقیقه راست او وارد و از طرف دیگر خارج شده، چگونه ساعت‌ها زنده مانده است؟

هاشمی رفسنجانی در 19 خرداد 1375 مجددا در خاطرات خود به این موضوع اشاره می‌کند و می‌نویسد: “تیمسار مصطفی ترابی، رییس حفاظت و اطلاعات ارتش آمد و گزارش بررسی موضوع فوت فرزند آقای روحانی را داد. معتقد است که خودکشی بوده است. فکر می کنند که آقای روحانی، سوءظن به ساحفاجا (سازمان حفاظت و اطلاعات ارتش جمهوری اسلامی) دارد.”

از سکوت در برابر قدرت تا ژست منتقد

به هر حال حسن روحانی فراز و فرودهای زیادی را در جمهوری اسلامی تجربه کرده اما هیچگاه نخواسته که از حلقه قدرت خارج شده و تلاش کرده تا همواره فردی مورد اعتماد نظام باشد. حتی زمانی که به دلیل رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی، او به عنوان مهره جایگزین به عرصه انتخابات وارد شد و تایید صلاحیت گرفت و هشت سال هم بر مسند قدرت تکیه زد، همین شیوه را حفظ کرد.

در دوران ریاست جمهوری، او هر از چندگاهی انتقادی را نسبت به ساختار سیاسی کشور و به ویژه قدرت مهارناپذیر سپاه مطرح می‌کرد، مانند روزی که گفت “اگر اطلاعات، تفنگ، پول، روزنامه، خبرگزاری و دیگر مظاهر قدرت در یک نهاد جمع شود، ابوذر و سلمان هم باشد، فاسد می‌شود.” کنایه وی به سرعت در فضای سیاسی و رسانه‌ای داخل و خارج کشور به طعنه به سپاه مشهور شد، زیرا سپاه نهادی است که هم پول دارد، هم تفنگ و هم رسانه.

با این وجود حسن روحانی نخواست تا انتقادهای خود را گسترش دهد، زیرا از روز نخست نشستن بر صندلی ریاست جمهوری، فکر پس از ریاست را هم می‌کرد و نمی‌خواست عاقبت به خیری را رها کند.

اما آوار سیاست در بهمن 1402 بر سر حسن روحانی خراب شد، زیرا به او اطلاع دادند که شورای نگهبان صلاحیت وی را برای انتخابات مجلس خبرگان رهبری تایید نکرده است. حسن روحانی که حالا دیگر رئیس جمهور نبود، باید با صندلی‌های مجلس خبرگان رهبری هم خداحافظی می‌کرد. از آن روز به بعد، روحانی ژست منتقد سیاسی را به خود گرفت. شاید از سرنوشت محمد خاتمی و محمود احمدی‌نژاد درس گرفته بود و می‌دانست که اگر سکوت، شاید آینده‌ای شبیه خاتمی در انتظار او هم باشد.

به همین دلیل از سال گذشته روحانی به تدریج صدای خود را بلند کرده است، اما بیشتر انتقادهای او به پس از جنگ 12 روزه مربوط می‌شود، شاید حسن روحانی آینده‌ای را برای خود و جمهوری اسلامی پیش‌بینی کرده که اینگونه بی‌محابا به میدان آمده است.

انتقادهای او پس از جنگ به حوزه‌های مختلف مربوط می‌شود، یک بار صدا و سیما را هدف می‌گیرد و می‌گوید: “صداوسیما را یک سال از دست گروهک خارج کنیم و ملی کنیم؛ اگر بد بود مجددا جناحی کنیم” ، یک بار به مجلس انتقاد می‌کند و می‌گوید:‌ “مگر مجلس چند درصد مردم است؟ مگر چقدر رأی دارند؟! قانون‌گذاری روبروی مردم غلط است.”

او یک بار هم به حمایت بی‌قید و شرط جمهوری اسلامی از روسیه انتقاد کرده بود که ناگهان با موجی از مخالفت‌ها روبرو شد و حتی محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس جمهوری اسلامی او را متهم به لطمه زدن به روابط رو به پیشرفت ایران و روسیه کرد.

حسن روحانی به تازگی هم در جمع اعضای دولت خود گفته است: “امنیت، اطمینان و آرامش ایجاد می‌کند، ولی امنیتی شدن اطمینان را از بین می‌برد و مردم را نگران می‌کند. ما فضای امنیتی نمی‌خواهیم، ما فضای امن می‌خواهیم.”

وی با بیان اینکه پنج ماه بعد از جنگ 12 روزه، همچنان متأسفانه در شرایط نه جنگ و نه صلحیم، تأکید کرد: “باید همه تلاش کنیم تا شرایط «نه جنگ» را تقویت کنیم و برای این کار باید بازدارندگی‌های ما در بخش‌های مختلف ترمیم و تقویت شود و برای این کار الزاماتی نیاز است که همه باید تلاش کنیم برای دستیابی به آن تا بتوانیم هر چه سریع‌تر در برابر توطئه‌های دشمن بازدارندگی واقعی را به کشور برگردانیم.”

انتقادهای حسن روحانی از هر جنسی که باشد، مخالفت جریان تندرو را برانگیخته و حتی افرادی چون کامران غضنفری، نماینده مجلس، به صراحت گفته‌اند “روزی که طناب دار به گردن روحانی بیفتد، ملت جشن می‌گیرد!” و در مجلس نیز فریاد “مرگ‌ بر فریدون” سر داده‌اند.

صدا و سیما هم علیه حسن روحانی گزارش‌هایی را منتشر کرد. در واکنش به انتقاد صدا و سیما بود که حسام‌الدین آشنا، مشاور سابق وی ، در توییتی هشدار داد: “صندوق پاندورا را باز نکنید”، سخن حسام‌الدین آشنا، بیشتر تهدید مخالفان بود و به رازهایی اشاره دارد که حسن روحانی از آنها آگاه است.

برخی از تحلیلگران معتقدند که انتقادها به حسن روحانی، بیشتر از ترس بازگشت وی به سیاست ناشی می‌شود، اما عده‌ای هم هستند که با استناد به جلسات منظم حسن روحانی با عوامل و نزدیکان خود، می‌گویند او به بالاتر از ریاست جمهوری فکر می‌کند.

چرا اکنون انتقاد می‌کند، اما در دوران ریاست‌جمهوری نه؟

دوران ریاست‌جمهوری روحانی، دوران “تعادل شکننده” بود. او برای حفظ برجام، نیاز به حمایت رهبری داشت و انتقاد مستقیم، می‌توانست به سقوط دولتش منجر شود. رهبر جمهوری اسلامی هرچند از برجام انتقاد می‌کرد، اما از روحانی هم حمایت می‌کرد. این در حالی است که پس از پایان دوره ریاست جمهوری وی، روابط آنها تیره شد.

البته می‌توان اینگونه هم نتیجه گیری کرد که حالا حسن روحانی، بدون مسئولیت اجرایی بوده و به نوعی آزادتر است و با رد صلاحیت خود می‌داند که دیگر در چارچوب‌های گذشته نمی‌تواند با جمهوری اسلامی تعامل کند. از سوی دیگر وی سرنوشت تمام روسای جمهور پس از انقلاب را می‌داند که تنها در میان آنها شخص رهبر جمهوری اسلامی است به نوعی عاقبت به خیر شده است. بنی‌صدر که فراری شد، رجایی کشته شد، مرگ مشکوک هاشمی رفسنجانی در استخر خبر ساز شد و خاتمی و احمدی‌نژاد هم منزوی شدند و ابراهیم رئیسی هم به صورت مشکوک و بر اثر سقوط بالگرد کشته شد.

در این میان تنها حسن روحانی است که تا قبل از جنگ دوازده روزه، تلاش داشت تا لطمه‌ای به عاقبت به خیری او وارد نشود، اما شاید حالا فهمیده که جمهوری اسلامی علاقه‌ای ندارد که روی خوش به روسای جمهور گذشته خود نشان دهد.

سودای رهبری

بنابراین طبیعی است که حسن روحانی این روزها با خود فکر کند که حاکمیت می‌خواهد همان سرنوشتی که برای خاتمی و احمدی‌نژاد رقم زده، برای او هم ترسیم کند. لذا دو راه در پیش خود می‌بیند. راه اول سکوت است که قطعا به سرانجام خاتمی منجر خواهد شد و راه دوم طوفان انتقاد است. البته به طور قطع حسن روحانی این روزها با خود می‌گوید که باید مراقب باشد و بداند که کاسه صبر نظام چه زمانی لبریز می‌شود تا به سرانجام محمود ‌احمدی‌نژاد دچار نشود.

بنابراین او فقط یک راه پیش روی خود می‌بیند. با جمهوری اسلامی کج‌دار و مریز کند تا به همانطور که او را تهدید کرده اند، سرانجامش به “مرگ در استخر” منتهی نشود و از سوی دیگر با انتقادهای گاه و بیگاه، در اخبار و افکار عمومی باقی بماند تا روز موعود فرا رسد. آن روز هم، روز انتخاب رهبر سوم جمهوری اسلامی است.

آخرین اخبار ایران و جهان

پیشنهاد هم‌وطن