اختصاصی گروه اجتماعی/ رها صدیق
ترانه علیدوستی و مستندی که بعد از سه سال جامعه را تکان داد و انقلابی زنانه که به عقب برنمیگردد.
سه سال پس از آغاز انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، یکی از محوریترین واقعیتهای اجتماعی ایران این است که زنان دیگر به عقب بازنمیگردند.
نه به وضعیت پیشین، نه به سکوت، نه به سازگاریای که شرافت را معامله میکند. بله درست خواندید؛ شرافت. در برابر تهدیدها، فشارها و روایتهای رسمیای که میکوشند این انقلاب را پایانیافته نشان دهند، آنچه ادامه دارد نه یک لحظه اعتراضی، بلکه یک تغییر برگشتناپذیر در آگاهی زنانه است. در چنین فضایی، مستندی که به زندگی، بدن و انتخابهای ترانه علیدوستی میپردازد، بهدرستی به یک رویداد اجتماعی بدل شده است. این مستند صرفاً درباره یک بازیگر یا یک پرونده شخصی نیست؛ بلکه آینهای است از وضعیتی جمعی که زنان ایرانی در آن ایستادهاند زخمی، خسته، اما عقبننشسته اند. واکنش گسترده به این مستند، بهویژه در میان زنان، نشان داد که شعله انقلاب «زن، زندگی، آزادی» خاموش نشده، بلکه به سطحی عمیقتر، آرامتر و مقاومتر منتقل شده است.
انقلابی که سرکوب شد، اما متوقف نشد
این در حالی است که جمهوری اسلامی تلاش میکند با سرکوب خیابانی، تهدید قضایی، فشار امنیتی و فرسایش روانی، انقلاب زنان را مهار کند. اما آنچه کمتر دیده شد، این بود که این انقلاب تنها به خیابان وابسته نبود. زنان، پس از ۱۴۰۱، شکلهای تازهای از مقاومت را خلق کردند. در امتناع، در انتخاب نکردن، در بازتولید نکردن، و در نپذیرفتن بازگشت به «وضعیت عادی».
مستند ترانه علیدوستی دقیقاً در همین نقطه معنا پیدا میکند. این مستند نشان نمیدهد که همهچیز تمام شده؛ بلکه نشان میدهد چگونه مقاومت از فریاد به تصمیم منتقل شده است. زنانی که امروز شاید کمتر دیده میشوند، کمتر شعار میدهند، اما عمیقتر ایستادهاند. این ایستادگی، در برابر تمام تهدیدها، ادامه دارد. زنان نه تنها تن به حجاب اجباری نمی دهند بلکه در راستای احقاق حقوق خود مشت ها را گره کرده و فریاد میزنند.
ترانه علیدوستی؛ نشانهای از بازنگشتن
ترانه علیدوستی در این روایت، نه صرفاً یک هنرمند، بلکه نشانهای از یک گسست تاریخی است. گسستی میان «سازگار شدن برای بقا» و ایستادن برای شرافت و کرامت فراموش شده. او از معدود زنانی است که در اوج سرمایه نمادین، تصمیم گرفت بهای نپذیرفتن را بپردازد. این تصمیم، در جامعهای که زنان دائماً به مصلحتاندیشی دعوت میشوند، بهشدت سیاسی است.
کنار کشیدن او از بازیگری، نه انفعال است و نه کنارهگیری از جامعه. این کنش، اعلام یک مرز است، مرز میان حضور به هر قیمت و حضوری که مشروط به اطاعت است. ترانه علیدوستی، با این انتخاب، نهتنها از خود، بلکه از حق همه زنان برای «نه گفتن» دفاع میکند.
بدن زن؛ جایی که قدرت هنوز میجنگد
مستند با دقت نشان میدهد که چگونه بدن زن همچنان میدان اصلی منازعه قدرت مردان است. بدن زن در ایران باید دیده شود، اما فقط به شرط کنترل. باید حضور داشته باشد، اما بیخطر. باید کار کند، اما مطیع. سینمای رسمی یکی از ابزارهای اصلی بازتولید این منطق است؛ جایی که حجاب اجباری نه فقط قانون، بلکه زبان بصری تحمیلشدهای است برای رامسازی بدن زن.
امتناع از بازی در این چارچوب، امتناع از سخن گفتن به این زبان است. حذف شدن از قاب، در این معنا، حذف نیست؛ شکستن قرارداد است. ترانه علیدوستی با این انتخاب، از مشارکت در بازتولید نظمی سر باز میزند که بدن زن را همزمان میخواهد و انکار میکند.
مادری، تهدید، و شجاعتی که ادامه میدهد
یکی از ماندگارترین لحظات مستند، صحنه بازداشت ترانه علیدوستی در حضور دخترش است. این تصویر، برای بسیاری از زنان ایرانی، نه شوکهکننده بلکه آشناست. زنی که باید همزمان مادر باشد، آرام بماند، و زیر نگاه سرکوب دوام بیاورد. این وضعیت دوگانه، بخشی از زیست روزمره زنان در نظامهای اقتدارگراست.
اما آنچه این صحنه را سیاسی میکند، صرفاً بازداشت نیست؛ ادامه دادن است. خونسردی، مراقبت و کنترل ترس، در اینجا به کنشی مقاومتی بدل میشود. فمینیسم مدتهاست نشان داده که کار عاطفی زنان همان مراقبت بیوقفه نه نشانه ضعف، بلکه منبع قدرت است. این مستند، این حقیقت را بدون شعار، به تصویر میکشد.
زنان، تهدیدها و تصمیم به بازنگشتن
در سالهای اخیر، زنان ایران با موجی از تهدیدهای مستقیم و غیرمستقیم روبهرو بودهاند، تهدید به بازداشت، حذف شغلی، فشار اجتماعی و بیثباتسازی روانی. اما آنچه تغییر کرده، واکنش زنان به این تهدیدهاست. بسیاری از زنان دیگر حاضر نیستند برای امنیت نسبی، به عقب بازگردند.
این «بازنگشتن»، خود یکی از دستاوردهای اصلی انقلاب «زن، زندگی، آزادی» است.
ترانه علیدوستی، در این معنا، تنها نیست. او بخشی از یک جمع است؛ جمع زنانی که فهمیدهاند بازگشت به وضعیت پیشین، به معنای پذیرش خشونت عادیشده است. حمایت گسترده از او، نه از سر ستارهبودن، بلکه از سر تشخیص این حقیقت است که دفاع از او، دفاع از حق انتخاب همه زنان است.
انقلابی که در حافظه و بدن زنده است
آنچه مستند ترانه علیدوستی را پس از سه سال اینچنین اثرگذار کرده، این است که نشان میدهد انقلاب زنان به حافظه و بدن منتقل شده است. دیگر نیازی نیست همهچیز علنی و پر سر و صدا باشد. مقاومت، حالا در انتخابها، امتناعها و مرزگذاریها جریان دارد. این شکل از مقاومت، شاید کمتر دیده شود، اما بهمراتب سختتر مهار میشود.
حمایت از زنی که ایستاد، دفاع از زنانی که بازنمیگردند
این گزارش، دفاع از یک زن خاص نیست؛ دفاع از حقی جمعی است. حق زن برای نه گفتن. حق زن برای کنار کشیدن. حق زن برای بازنگشتن به نظمی که کرامتش را سلب میکند. ترانه علیدوستی، با انتخابش، این حق را به یادآوری جمعی بدل کرده است.
برخلاف تمام تلاشها برای عادیسازی، زنان ایران به عقب بازنمیگردند. حتی زیر فشار، حتی زیر تهدید، حتی در سکوت و شکنجه. انقلاب «زن، زندگی، آزادی» به شکل پیشین ادامه ندارد، اما متوقف هم نشده است. این انقلاب حالا در بدنها، در حافظهها و در تصمیمهایی زنده است که بازگشت را ناممکن کردهاند.