اختصاصی گروه اجتماعی/ سوشیانت سرافراز
حمیدرضا عزیزی فارسانی نماینده مجلس روز یکشنبه ۳۰ آذر در تذکری به وزیر کار، تعاون و رفا اجتماعی از ۵۵میلیونی شده جمعیت فقیر ایران تا پایان سال خبر داد و گفت: «تورم و گرانی افسارگسیخته، بهویژه در سبد غذایی مردم و همچنین نبود معیارهای دقیق و عادلانه برای دهکبندی جامعه، این خطر جدی را ایجاد کرده است که حتی دهک هشتم جامعه نیز تا پایان سال به جمع فقرا بپیوندند.»
این تورم و گرانی و فقیر شدن جامعه ایرانی در حالی رقم خورده است که قانونگذار اساسی در بند ۱۲ اصل سوم این قانون دولت را به «پیریزی اقتصاد صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینههای تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه» موظف کرده است. یادمان نرود که پیشنویس این قانون در سالهای قبل ازانقلاب و با توجه به آرمانهای انقلابیون تدوین شد و در سال ۱۳۵۸ به باور مردم نشست، رای آورد و تصویب شد.
اما حالا بعد از گذشت نزدیک به نیم قرن از انقلاب، آنچه در عمل نصیب مردم شده، انباشتی از بدکارکردیها، فساد، قلدری و فشار بر سر همهچیز است. حالا دهههاست که رویکرد کمیته امدادی جایگزین نگاه مبتنی بر تولید و درآمدزایی به زندگی مردمی شده است که هر روز بیش از روز قبل به ورطه فقر و نابودی سقوط میکنند. مردمی که روز به روز فقیرتر شده و به جای رفع فقر با ازدیاد آن مواجه شدهاند. پیشی گرفتن قیمتها از درآمد مردم چنان است که بیماری یکی از اعضای خانواده کافی است تا آن خانواد به زیر خط فقر پرتاب شود.
تیغه مسکن استیجاری و هزینههای بالای تامین آن گلوی مردم را بریده است. خرید خانه رویایی دست نیافتنی است. حالا حتی تامین مواد غذایی مورد نیاز هم با فراز و نشیب بسیار همراه شده، برخی از مواد غذایی مانند برنج و گوشت چنان گران شدهاند که در سبد خانوار کالایی لوکس تلقی میشوند، کالایی که تامین آن روز به روز توانفرساتر میشود. شکاف اجتماعی در ایران تبدیل به درهای بیانتها شده است. طبقه متوسط تقریبا از جامعه رخ بسته و شهروندان به دو گروه فقرا و ثروتمندان تقسیم شدهاند. فقرا یا به بیان بهتر فقیرشدهها چشم به ثروتمندانی دوختهاند که عمدتا نه از سر میراث پدری یا تلاشهای مکرر که به دلیل حضور در انواع زدوبندهای سیاسی و اقتصادی، برخوداری از انواع پارتیها و گرفتن جایگاههایی با دستمزد نجومی، مشارکت در اختلاس و… ثروتمند میشوند. از حقوق کارگر و کارمند میزنند و به ثروت خود و فرزندانشان اضافه میکنند. اما راهکار برونرفت از این مشکلات و رفع فقر به جای توسعه و تولید مبتنی بر رویکرد خیریهای و کمیته امدادی است که از ابتدای انقلاب هم تبلیغ شده است، مردمی که در شرایط جنگی زندگی نمیکنند سالهاست مانند جنگزدگان سالهاست نیازمند کمکهای معیشتی دولت شدهاند.
مانند کالابرگ و یارانه که هر روز هم افراد بیشتری به بهانههای مختلف از گردونه آن حذف میشوند. با این حال در جامعهای که هزاران میلیارد اختلاس کمر کشور را شکسته، سیاست خارجی مبتنی با تنش و دعوا است، تحریمها و راهکارهای گران برای دور زدن آنها هزینههای سنگینی را بر گرده ملت تحمیل میکند و گردش پول و سرمایه تقریبا متوقف شده است فقر و ناامیدی اصلا دور از انتظار نیست و همه این موارد به دلیل کجکارکردی ساختارها و افتادن سکان مدیریت کشور به دست افرادی بیتخصص و پرمدعاست.
حالا ۵۵ میلیون ایرانی فقیرشده با جمله جالبی در یکی از رسانهها مواجه شدهاند. جملهای در توضیح کتابی از مصطفی محقق داماد. آنطور که نویسنده مطلب اشاره کرده، محقق داماد در این کتاب خود از توبه گفته و این موضوع را به مسئولان هم تعمیم داده است تا مسئولان هم از مردم استغفار، توبه و عذرخواهی کنند. محقق داماد در ادامه گفتگو توضیح میدهد که «اگر حاکمیت به اشتباهات خودش اعتراف کند و اشتباهات گذشتهاش را قبول کند و از این اشتباهات اول در درگاه خدا و سپس در پیشگاه مردم رسماً استغفار کند و طلب مغفرت کند، به نظر من در این شرایط عصبانیت مردم فروکش میکند، رضایت خاطر مردم حاصل میشود.»
اما آیا واقعا مردم فقیرشده و عصبانی ایران صرفا با استغفار و عذرخواهی مسئولان آرامتر میشود. مردمی که به دلیل همین ناکارآمدیها و فقر ناشی از آن دچار یاس و ناامیدی شده و به دنبال این یاس دست به انواع خشونتها میزند و گاه در اعتراض به همهچیز دست به خودکشیهای اعتراضی و هولناک مانند خودسوزی و پرتاب کردن بدن در مقابل قطار مترو میشود با عذرخواهی مقامات کشور آرام مییابد، وعدهها را باور میکند و امیدوار میشود؟ بعد از توبه وظیفه مسئول چیست؟ محاکمه علنی مسئولان ناکارآمدی که با تصمیمات اشتباهشان زندگی مردم را به این زجر هر روزه رساندهاند چه میشود. تکلیف آنها که متخصصان را محبوس و صدایشان را خاموش کردند چه میشود؟ متخصصانی که راهکارهایشان میتوانست جلوی بسیاری از مصائب امروز مردم ایران را بگیرد. تکلیف افراد ناکارآمد چه خواهد شد، آنها به کدام گوشه انزوا انداخته میشوند و استفاده از متخصصان به کجا خواهد رسید؟ این پاسخها بیجواب است. در چنین شرایطی تنها یک جمله میتوان گفت «عذرخواهی برای ۵۵ میلیون ایرانی فقیر شده کافی نیست.»