خانه جامعه آری! همه با هم برابرند، برخی برابرترند، خیلی برابرتر!

مروری بر نمایش مبتذل دارستانی و واقعیت تلخ جامعه امروز ایران

آری! همه با هم برابرند، برخی برابرترند، خیلی برابرتر!

ماجرای طالبی دارستانی را که به خاطر دارید؟ همان فرد معروف به کنشگری در حوزه موسوم به حجاب عفاف!

اختصاصی هم‌وطن/ سید امیر موسوی

ماجرای طالبی دارستانی را که به خاطر دارید؟ همان فرد معروف به کنشگری در حوزه موسوم به حجاب عفاف! چهره جنجالی که همین چند روز قبل، نام خود را با شامورتی‌بازی کم سابقه‌ای به خاطر یک احضار به نهاد امنیتی به کانون اخبار محافل سیاسی ایران بدل کرد و دست آخر، صدایش درآمد که کارگردان این نمایش-هر شخص یا نهادی که بوده-در بی‌خبری او و به شکل ناهماهنگی «کات» داده و ماجرای ساختگی سکته‌اش به مبتذل‌ترین وجه ممکن لو رفته است!
همانطور که ماهور ایرانی در هم‌وطن به صورت تفصیلی به موضع‌گیری «ایتایی» محمد منان رئیسی، نماینده سوپر انقلابی قم اشاره و با شرح این موضع، گزارش داده بود؛ «در کمال تاسف و تحیر مطلع شدم که سرکار خانم طالبی دارستانی (دختر شهید دارستانی)، ساعتی بعد از احضار توسط دادسرای امنیت (به دلیل حضور و سخنرانی ایشان در تجمع حجاب و عفاف و بازجویی بی‌ادبانه توسط برخی نیروهای امنیتی و قضایی) دچار حمله شدید عصبی و سکته شده‌اند و اکنون در بیمارستان بستری هستند. اینکه کار جریان نفوذ و نفاق در جمهوری اسلامی به جایی رسیده که نیروهای انقلابی و مطالبه‌گران منویات رهبری را اینچنین مورد هتاکی و بازجویی قرار می‌دهند حقیقتا جای تاسف دارد.»
چقدر هم خوب! چقدر هم عالی! دل نماینده پارلمان مملکت به درد آمده و به صراحت از بازجویی بی‌ادبانه برخی نیروهای امنیتی و قضائی گلایه کرده است! دقت کنید! «بازجویی»، «بی‌ادبانه»، «برخی نیروهای امنیتی!» واژگانی که برای اکثر کنشگران و فعالین سیاسی، رسانه‌ای و مدنی مملکت به قوت غالب‌شان مانده و هر روز آن را با گوشت و پوست و استخوان خود لمس می‌کنند. حال اگر فرض را به صحت روایت این ماوقع بگذاریم-که عقلا و منطقا، نمی‌گذاریم-چه خوب است که به هر حال، حضرات دست کم و حتی به شکلی نمایشی و لطیف، پی به مختصات و اساسا وجود بازجویی بی‌ادبانه در این مملکت برده‌اند!
باز خوب‌تر خواهد شد اگر بدانند که در اتاق‌های امن این نهاد و آن نهاد امنیتی، چطور به نخبه‌ترین جوانان یان مملکت، تهدید به مرگ خود و خانواده‌شان می‌شوند. خوب است اگر حداقل؛ مطلع بشوند که چطور یک جوان به صرف فلان و بهمان عنوان اتهامی، روی صندلی بازجویی، اعدام مصنوعی می‌شود و اگر سالم سر از این سوی میله‌ها درآورد، سالیان سال با تروماهای کشنده روحی و روانی دست و پنجه نرم می‌کند. البته که دور از جان امثال دارستانی و امثالهم اما، خوب است  که دوستان، ولو در حد خطی اطلاع، ملتفت شوند که چطور جوانانی زیر سقف همین آسمان مملکت، عمودی و با ضرب و شتم بازداشت می‌شوند و جنازه‌شان افقی و با برچسب خودکشی و فلان و بهمان می‌رود زیر خاک!
اکنون اما رسانه عدلیه در حالی در شرح و تکذیبیه خود درباره ماوقع از احضار دارستانی به دادسرا تحت عنوان «مطلع» یاد کرده که هنوز به خاطر داریم، چطور سپیده رشنو به خاطر دفاع از حق آزادی پوشش خود در برابر تعدی فردی به نام رایحه ربیعی در اتوبوس شهری، بازداشت و در دادگاه به جرم «فراهم آوردن موجبات فساد و فحشاء» با سه عنوان اتهامی دیگر «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» و «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و «بی‌حجابی در معابر» به حبس تعلیقی محکوم شد. هنوز به خاطر داریم که نمایش مبتذل و سخیف اعترافات اجباری این نویسنده در تلویزیون مملکت با زیر چشمی کبود به تصویر کشیده شد. این پایان ماجرا نبود و خبر رسید که رایحه ربیعی، فرد هتاک و ضارب رشنو در شهرداری پایتخت در حالی به استخدام با حقوق و دستمزد بالا درآمده که بسیاری از جوانان همین مملکت، پشت درهای سه قفله گزینش و جذب در این نهاد و آن نهاد، شقیقه سفید می‌کنند!
حالا اما، سریال مبتذل اطوارهای دارستانی به نام دفاع از حجاب به سکانس‌های مشمئزکننده‌ و تلخی رسیده و به عنوان نمونه؛ محمد حسین طاهری آکردی، سرپرست ستاد امر به معروف و نهی از منکر در دفاع از گستاخی‌های مکرر و رفتارهای زننده این مثلا فعال حوزه عفاف و حجاب نوشته: «درباره برخورد نهادی خاص با برخی مطالبه‌گران انقلابی، لازم به ذکر است که ستاد جهت حمایت قانونی از آمران، علاوه بر ارسال نامه‌های تبیینی، ارتباط با برخی مقامات را جهت دفاع از آمران انقلابی شروع کرده است.».
وی، همچنین تأکید کرده: «ستاد اجازه نخواهد داد سوءتفاهمات سبب محکومیت انقلابیونی شود که بخاطر دغدغه‌های دینی وارد عرصه جهاد شده‌اند».
البته که حضرت شیخ درست افاضه فرموده! «ستاد» نباید هم اجازه محکومیت انقلابیون را بدهد.

چون در این موارد، معمولا سوال می‌شود که مگر مملکت، ملک پدری شماست که اینطور مطلق‌العنان می‌برید، می‌دوزید و خط و نشان می‌کشید؟ پاسخ اما در این فقره، مثبت خواهد بود! اتفاقا این حضرات به واقع تصور یا توهم دارند که مملکت، ملک پدری‌شان است و اطرافیان و واخواهان‌شان هم ساکنین منزل پدری! تا دلتان بخواهد؛ آزادانه تجمع می‌کنند، شعار مرگ بر این و مرگ بر آن سر می‌دهند، حواله به استخر فرح می‌دهند و با پذیرایی در مواکب مختلف در مسیر با مشاعیت نیروی انتظامی و هزینه بیت‌المال و البته اسباب ایاب و ذهاب، تشریف‌فرما می‌شوند؛ منزل! نه شاپره نیش‌شان می‌زند و نه کسی به روی مبارک‌شان می‌آورد که بالای چشم‌تان، ابروست!
طاهری آکردی، سرپرست ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور همچنین اخیرا نیز در نشست خبری در بجنورد، یادآور شده؛ «ستاد امر به معروف و نهی از منکر وظیفه نظارت بر اجرای فریضتین نیز دارد که این امر در دو قالب تشکل‌های مردمی و شورای امر به معروف در دستگاه‌ها آن را پیگیری می‌کند.»
وی تأکید کرده: «علاوه بر آن این ستاد حمایت از آمران را نیز انجام‌ می‌دهد که برای پرونده‌ها وکیل می‌گیرد اما پولی هم برای انجام این کار  ندارد و از ضعف‌های قانون است و به همین دلیل ۵۰۰ وکیل به صورت جهادی امر حمایت از آمران را انجام می‌دهند.»
این سرپرست ستاد مذکور، همچنین از «راه‌اندازی کمیته احراز جانبازی و شهادت برای آمران» نیز خبر داده است!
البته که حق دفاع از هر شخصی در حین اتهام در مرجع قضائی، حق هر وکیل و حق انتخاب وکیل از حقوق مصرح هر شهروند در قانون اساسی بوده و در اصل ۳۵ این قانون اساسی صراحتا آمده که؛ «در همه‌ی دادگاه‌ها، طرفین دعوا حق دارند برای خود وکیل انتخاب کنند و اگر توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند، باید برای آن‌ها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد.»
اما در همین مملکتی که قانون اساسی با در بر داشتن اصلی که به آن اشاره شد، باید حاکم باشد، خوب به خاطر داریم که چطور معترضین در هر بزنگاهی با تمسک به تبصره ماده ۴۸ از حق آزادانه انتخاب وکیل محروم شده و سرنوشت‌شان با وکلای مورد «اعتماد» دستگاه قضا به تلخی رقم خورده است. در همین مملکتی که حضرت شیخ از فعالیت «جهادی» ۵۰۰ وکیل برای دفاع از «آمران به معروف» خبر می‌دهد، هنوز در ذهن داریم که چطور شریف‌زاده اردکانی به دلیل دفاع از جاویدنام سید محمد حسینی و شرح آنچه بر او رفته به پشت میله‌های زندانی هدایت شد. هنوز چند روزی از قتل مرحوم خسرو علیکردی، وکیل آزاده‌ای که شرافتش را پای دفاع از مظلومینی چون فاطمه سپهری و خانواده جاویدنام ابوالفضل آدینه‌زاده گذاشته بود، نگذشته و برادر وکیلش نیز به دلیل فریاد آنچه بر این وکیل آزاده رفته اکنون پشت میله‌هاست! همین حالا که این کلمات را از نظر می‌گذرانید، محمدرضا فقیهی، طاهر نقوی، محمد نجفی و تنی چند از وکلای آزادیخواه این مملکت، پشت میله‌های اوین، روزگار می‌گذرانند و آخِ جهادی از گلوی هیچ یک از این حضرات نیز به هوا بلند نیست.
آری، همه آنچه به اختصار گفته شد، شرح کوتاهی از مثنوی هفتاد من نابرابری در جامعه امروز ایران است. جامعه‌ای که اقلیتی ۱۰ درصدی در آن، شهروندان درجه یک هستند و برخوردار و متنعم از همه حقوق و مواهب شهروندی و اکثریتی مطلق، محروم، مظلوم و نابرخوردار از این مواهب و الیته شهروندان درجه سه! در ادامه قول اورول در قلعه حیوانات که گفته بود؛ «همه با هم برابرند و بعضی، برابرترند!» باید گفت که بله آقای اورول! در ایرانی که امروز ما شهروند آنیم؛ همه با هم برابرند و برخی، برابرترند، خیلی هم برابرترند!

آخرین اخبار ایران و جهان

پیشنهاد هم‌وطن