یادداشت مهمان/ مصطفی آب روشن؛ جامعه شناس
در جهانی که نظامهای آموزشی پیشرو، هنر و موسیقی را در قلب سیستم تربیتی خود کاشتهاند، تاکید وزیر اموزش و پرورش مبنی بر اینکه «ما در مدرسه چیزی بهنام آهنگ نداریم» نه نشانهی محافظت از تربیت، بلکه اعلام مرگ آن است. تربیت، بدون تجربهی زیبایی و احساس، چیزی جز انضباط مکانیکی نیست و چنین دستگاهی انسان تربیت نمیکند؛ فقط نیروی مطیع و فرمانبر تولید میکند. یافتههای روانشناسی رشد نشان میدهد که بخش قابل توجهی از یادگیری مفاهیم انتزاعی، بهویژه در کودکان و نوجوانان، از گذر تعامل حسی– عاطفی میگذرد. موسیقی نه یک تفریح، بلکه ابزاری شناختی است؛ ریتم و ساختار آن، الگوهای مغزی مربوط به حافظه، تمرکز و حل مسئله را تحریک میکند. پژوهشها نشان دادهاند کودکانی که آموزش موسیقی میبینند، در درک زبان و ریاضیات عملکرد بالاتری دارند، چراکه شبکههای عصبی پردازش صدا و الگو را فعالانهتر رشد میدهند. ممنوعکردن موسیقی در مدرسه یعنی بریدن این ریشههای شناختی، یعنی تبدیل کلاس به صحرایی بیروح که در آن ذهنها فرسوده و احساسها خاموش میشوند. مدرسهای که با ترانه و ریتم بیگانه است، دیر یا زود از منطق و تفکر نقاد نیز فاصله میگیرد، زیرا هر دو از یک سرچشمه میجوشند: آزادی تجربه و بیان خلاق.
افزون بر بعد شناختی، حذف موسیقی از آموزش خیانتی است به روان انسان. روانشناسی معاصر نشان میدهد که موسیقی، نوعی پالایش عاطفی است؛ انرژی انباشتهشده در ناخودآگاه را آزاد میکند، اضطراب را کاهش میدهد، خشم را کانالیزه میکند و حس همدلی را برمیانگیزد. کودک و نوجوان امروز، در جهان پرتنش و متکثر کنونی، بیش از هر زمان دیگر بهچنین مجرایی نیاز دارد تا بتواند عواطف خود را بفهمد و مدیریت کند.
هنگامی که وزارت آموزش و پرورش بهجای فهم این ضرورت، از «شئونات» حرف میزند، عملاً روان نسل آینده را قربانی سوءتفاهمی میکند که میان «اخلاق» و «تحجر فرهنگی» تفاوت نمیگذارد. هنر، نه تهدید ارزشها، بلکه سازندهی معنا و اخلاق است. مدارسِ دارای گروههای موسیقی و فعالیتهای هنری، در مقایسه با مدارس فاقد هنر، میزان کمتری از رفتارهای پرخطر و خشونت دارند. زیرا موسیقی، احساس تعلق جمعی میآفریند، نه هیجان هرز. در حقیقت، هر نظامی که صدای ساز را در مدارس خفه کند، دیر یا زود با فریادهای خشم و بیمعنایی همین نسل مواجه خواهد شد. تربیت بدون موسیقی، شبیه عبادتی بدون روح است، فرمی خشک، تهی از معنا و بیثمر. جامعهای که میخواهد آیندهای با انسانهای خلاق، آرام و متفکر بسازد، نهتنها باید از حضور موسیقی در مدرسه نترسد، بلکه آن را مقدسترین شکل آموزش بداند. حذف موسیقی از آموزش، نشان ترسی عمیق از آزادی، احساس و زیبایی است ترسی که اگر نهادینه شود، نه موسیقی، بلکه خود انسان را خاموش خواهد کرد.