اختصاصی اجتماعی/ رها صدیق
در هیچ دورهای از تاریخ معاصر ایران، بدن، آزادی و کرامت زنان به اندازه دوران جمهوری اسلامی مورد کنترل، تحدید و مالکیتطلبی حکومتی قرار نگرفته است. از حجاب اجباری در خیابان تا تمکین اجباری در اتاق خواب، ساختار حقوقی و ایدئولوژیک نظام بهگونهای طراحی شده که زن را نه فرد، بلکه موضوع اطاعت تعریف میکند. با این توضیح سخنان اخیر ابوالفضل اقبالی، نظریهپرداز نزدیک به حلقههای قدرت و معمار قانون حجاب که گفته: «تنها وظیفه زن تمکین است و رضایت او هیچ اهمیتی ندارد» نه یک لغزش لفظی، بلکه اعتراف رسمی به حقیقت پنهان چهار دهه سیاستگذاری جمهوری اسلامی درباره زنان است. بدن زن، طبق این ایدئولوژی، ملک مرد است و زن ابزار انجام تکالیف مردانه است. این موضوع نه تنها در دین اسلام بلکه در قوانین هم به صراحت بیان شده است. برخلاف تفکرات عموم مهریه در تعریف قانون یعنی «بهای زن» یا «بهای رابطه جنسی» است.
به چندین گواه می توان آن را شرح داد. مهمترین آن این است که هنگام طلاق، مهریه دختر به اصطلاح باکره در دوران عقد به صورت کامل به او تعلق نخواهد گرفت. در فقه نیز اصطلاحی وجود دارد به نام «تملیک بضع»؛ یعنی توانایی جنسی زن در چارچوب نکاح در اختیار مرد قرار می گیرد. در مقابل این مالکیت زن حق مهریه و نفقه پیدا می کند. به تعبیر آنان اگر زن تمکین نکند، مرد از پرداخت نفقه نیز معاف می شود و در نهایت زن توسط دادگاه خانواده ناشزه محسوب می شود. این دقیقا نقطه ای است که فقه رابطه جنسی را وظیفه زن و مهریه را بهای دسترسی مردانه تلقی کرده است.
در فقه ازدواج نوعی مالکیت مرد بر بدن زن است. فقه ها با ساختار تاریخی جامعه مردسالارانه این موضوع را به صورت معاوضه ای دیدند؛ به گونه ای که مهریه و نفقه در ازای تمکین جنسی گره خورد. همین برداشت نیز وارد قوانین مدنی ایران شد. با این حال بسیاری از فقه های مبارز بر این باورند که این پیوند محصول دین نیست، اما این سخنان نیز نوعی پنهانکاری درباره واقعیت قوانین ضد زن جمهوری اسلامی است. در واقع اقبالی زاییده جمهوری اسلامی است و در این جامعه اقبالی های زیادی با استناد به همین تفکر نه تنها به زنان دیگر تعرض و تجاوز می کنند بلکه به دختران خود هم رحمی ندارند. آنها زن را صرفا یک کالای جنسی می دانند.
همین چند روز پیش بود که یکی از رفقای اقبالی، علیاکبر رائفیپور، چهره جنجالی اصولگرا با نگاهی زنستیزانه در توییتری که همچنان برای ایرانی ها فیلتر است علیه زنان نوشت: «زنها آنقدر سهلالوصول شدهاند که مردان دیگر برای دسترسی به آنها نیازی به تلاش ندارند». او با ادبیاتی زشت و توهینآمیز، با بیان اینکه «اونها در رقابتی دائمی برای جذابتر به نظر رسیدن از دادگاه مردان؛ عرضه را بر تقاضا غلبه دادهاند»، نوشت: «طبعا بزرگترین مشتری عرضه ارزان (دسترسی به زن بدون ازدواج و تشکیل خانواده) مردان هستند».
بنابراین اقبالی ها و رفقا هم راستای جمهوری اسلامی کمر به قتل حیات زنان بستند. جمهوری اسلامی چگونه تمکین را به ستون کنترل زنان تبدیل کرد؟ قانون خانواده در جمهوری اسلامی بر پایه درک پدرسالارانه از زن بنا شده است؛ درکی که زن را «تابع» و مرد را «قیم» میداند. مفاهیمی مانند تمکین خاص (رابطه جنسی اجباری)، نشوز (تنبیه قانونی زن برای نافرمانی)، نفقه مشروط به اطاعت، حق خروج، حق مسکن، حق طلاق تحت سلطه مرد همه و همه، یک هدف واحد دارند، کنترل بدن، رفتار، حرکت و حتی میل جنسی زنان. جمهوری اسلامی با این ساختار حقوقی، رابطه جنسی را نه یک کنش انسانی، بلکه یک «تکلیف شرعی» برای زن تعریف کرده است.
تکلیفی که نقض آن، زن را از ابتداییترین حقوق اقتصادی محروم میکند. این دقیقاً همان جایی است که قانون تبدیل به خشونت میشود.
سخنان اقبالی؛ یک فرد یا زبان رسمی حکومت؟
اظهارات او بیارتباط با ساختار قدرت نیست. چرا؟ زیرا سیاستگذاریهای رسمی حکومت دقیقاً همین نگاه را تقویت کردهاند. در قانون، رضایت زن در رابطه جنسی موضوعیتی ندارد. شکایت عدم تمکین برای فشار بر زن مشروعیت دارد. هیچ قانونی «تجاوز زناشویی» را جرم نمیداند. بدن زن در نظام حقوقی «حق مرد» تلقی میشود. بنابراین وقتی اقبالی میگوید «رضایت زن مهم نیست»، او صرفاً آن چیزی را بلند میگوید که ۴۰ سال است در دل قوانین و آموزشهای رسمی نظام نوشته شده. اما شوک جامعه به سخنان او نشان میدهد که جامعه ایران دیگر این نگاه را نمیپذیرد و شکاف میان ارزشهای مردم و ایدئولوژی حاکم به اوج رسیده است. تمکین اجباری و مهریه؛ دو ابزار حکومتی برای نگهداشتن زن در قفس یکی از بزرگترین تناقضهای جمهوری اسلامی این است که هم زنان را مجبور به تمکین میکند، هم آنان را با مهریه در چارچوب ازدواج زندانی نگه میدارد.
مهریه؛ تنها سپر دفاعی در برابر نظام نابرابر در نبود حقوق برابر، زنان ناچاراند برای امنیت اقتصادی به مهریه تکیه کنند. مهریه تبدیل شده به آخرین سنگر زنی که حق طلاق ندارد، حق سفر ندارد، در بسیاری موارد حتی حق خروج از خانه ندارد و این یعنی، زنان برای زنده ماندن مجبور به اتکا به چیزی شدهاند که خودش نتیجه ساختار نابرابر است. این موارد شاید در شهری مانند تهران کمی دور از ذهن باشد، زیرا زنان آگاهی بیشتری پیدا کردند اما در روستاهای دورافتاده و مناطق محروم زنان از حقوق اولیه خود نه تنها آگاه نیستند بلکه آن را سرنوشت خود می دانند. فارغ از هیچ شکایتی تنبیه و اجبار جنسی را می پذیرند و اعتراضی هم نمی کنند. نه اینکه از این شرایط راضی باشند، نه؛ آنها راه فراری برای خود متصور نیستند.
چرا که نه تنها خانواده خود بلکه قانون و جامعه به یکپارچه پشت مرد ایستادند و اگر از تمکین سر باز زدند، انگشت اتهام به سوی زن روانه می شود. حکومت از این تناقض سود میبرد در نهایت تمکین اجباری، تهدید مهریه و فشار قانونی بر زن نتیجهاش این است که زن مجبور به تحمل رابطه جنسی ناخواسته میشود، مرد ابزار قانونی برای فشار دارد، حکومت یک خانواده مطیع و کنترلشده میسازد و این ترکیب، یک سیستم مهندسیشده برای محدود نگه داشتن زنان است.
پیامدهای این ساختار:
خشونت جنسی نهادینهشده تجاوز زناشویی در چارچوب قانون در ایران، اگر زن بدون رضایت مجبور به رابطه شود، قانون آن را «وظیفه زن» میداند، نه «تجاوز» این یعنی خشونت جنسی قانونی شده است.
افسردگی و فرسایش روانی زنان زنانی که مجبور به تمکین میشوند، به شدت دچار افسردگی، اضطراب، احساس تهیبودن، نفرت از رابطه جنسی، بیاعتمادی به ساختار خانواده و کاهش عزتنفس میشوند. نابودی نهاد خانواده خانوادهای که بر اجبار جنسی بنا شود، دیر یا زود فرو میپاشد؛ اما حکومت با جلوگیری از طلاق و محدود کردن زن، سعی میکند این فروپاشی را پنهان کند. چرا جمهوری اسلامی به تمکین اجباری نیاز دارد؟ کنترل بدن زنان مساویست با کنترل جامعه. ایدئولوژی جمهوری اسلامی بهشدت بر کنترل بدن و رفتار زنان تکیه دارد. زن آزاد، نماد جامعه آزاد است. زن کنترلشده، نشانه جامعه مطیع است. زیرا فرزندان این زنان فاقد اعتماد به نفس و سرکوبگر خواهند شد. تثبیت نظم پدرسالاری سیاسی ساختار حکومتی ایران یک پدرسالاری تمامعیار است، ولیفقیه در رأس، مردان در ردههای قدرت، و زنانی که باید تابع باشند. تمکین اجباری نسخه خانگی همان ساختار کلان سیاسی است.
ترس از استقلال زن
زن مستقل، طلاق میگیرد، مهاجرت میکند، مطالبهگر میشود و اعتراض میکند. برای همین حکومت، استقلال اقتصادی و جنسی زن را تهدید میبیند. آنچه حکومت میخواهد پنهان کند این است که جامعه تغییر کرده است،سخنان اقبالی نشان داد که بخشهایی از نظام هنوز فکر میکنند جامعه ایران همان جامعه دهه ۶۰ است جامعهای مطیع، سنتی و تحت کنترل کامل است.
اما امروز زنان تحصیلکردهاند، به اینترنت دسترسی دارند، درآمد مستقل دارند و درباره حقوق جنسی و انسانی خود آگاه شدهاند. آنها در عصر امروزی درباره خشونت سکوت نمیکنند. چه بسا این روزها علیه حجاب اجباری و کنترل بدنشان مقاومت کردهاند. «زن، زندگی، آزادی» فقط یک شعار نبود، بلکه واقعیتی اجتماعی بود.
زن دیگر برنمیگردد به نقش تابعی که جمهوری اسلامی میخواهد. تمکین اجباری نماد ماهیت جمهوری اسلامی است تمکین اجباری، یک ماده حقوقی نیست؛ خلاصه تفکر جمهوری اسلامی درباره زن است. جمهوری اسلامی از همان روز اول سعی کرده زن را از سوژگی تهی کند، از بدنش در خیابان (حجاب اجباری)، از بدنش در خانه (تمکین اجباری)، از حقوقش در جامعه (تفکیک جنسیتی، محدودیت شغلی)، از نقش سیاسیاش (حذف ساختاری) و از ارادهاش در زندگی شخصی (حق طلاق و حضانت). سخنان اقبالی آینهای بود که این حقیقت را بهوضوح نشان داد، حکومتی که کرامت زن را انکار میکند، کرامت انسان را انکار میکند. و تا زمانی که این ساختار پابرجاست، خشونت علیه زنان نه یک استثناء، بلکه یک اصل خواهد بود.