اختصاصی هموطن؛ گروه اجتماعی / سوشیانت سرافراز
مردم سر در گریبان، به حفظ نان و جان میاندیشند اما برخی مقامات فارغ از مشکلات آنها سعی میکنند این آرامش نسبی را هم از جامعه بگیرند. این روزها شهروندان در سایه جمع شدن گشتهای ارشاد و به حاشیه کشیده شدن آمران به معروف، حداقل از نظر انتخاب نوع لباس خودشان یا عزیزانشان کمتر در عذابند. خشمهای فروخورده به دلیل زور و فشار ناشی از اجبار در حجاب هم کمتر شده است. دلیل هم مشخص است همه آن خشمهای فروخورده در اعتراضات زن، زندگی، آزادی و در کف معابر شهر از حلقومها بالا آمد و فریاد شد.
ساختار قدرت بهای سنگینی برای خاموش کردن آتش خشم مردم پرداخت. تهدیدهای بیرونی هم آنطور که خود مقامات اذعان کردهاند به همه دلایل موجود افزود و باعث شد مصوبه حجاب با تصمیم شورای عالی امنیت ملی و برای جلوگیری از تنش بیشتر در جامعه، مسکوت بماند. اما به نظر میرسد این روزها عدهای دلتنگ روزهای سرکوب و فشار بر شهروندان و بهویژه زنان بر سر مساله حجاب هستند.
افرادی که آخرین سنگر قدرت خود را همین بگیر و ببند درباره حجاب تلقی میکنند. در حالیکه بعد از جنگ ۱۲ روزه تلاش شده بود جامعه درگیر مساله حجاب نشود اما بار دیگر این موضوع تبدیل به سرتیتر خبرها شده است. رئیس قوه قضائیه به شدت پیگیر بازگشت به شرایط قبل است. او در جلسه بیست و ششم آبان ماه شورای عالی قضایی با قدردانی از اقدامات دادستان کل کشور و سایر از دستوراتش درباره مقابله قانونی و قاطعانه با آنچه جریانات سازمانیافته مروّج ناهنجاریهای اجتماعی از جمله بیحجابی و نیمهبرهنگی گفت.
اژهای روز ۱۳ آذر هم در جلسه شورای اداری استان یزد گفته بود: بخشی از ناهنجاریهای اجتماعی در جامعه امروز ما مرتبط با مسائل حوزه عفاف و حجاب است. در این زمینه همه ما در قبال شرع و قانون و خواست مردم متدیّن، مسئولیت داریم؛ وضع موجود نباید ادامه یابد.
او که خود را تنها در برابر خواست متدینین مسئول میداند تاکید کرده بود که ما در قوه قضائیه لایحهای موجز اما کارآمد و قابل اجرا را در ۹ ماده پیرامون عفاف و حجاب تدوین کردیم؛ این لایحه به دولت رفت و ۶ ماده دیگر نیز به آن افزوده شد؛ اما مجلس این لایحه ۱۵ مادهای را به ۷۴ ماده تبدیل کرد. در نهایت، این مقوله به قانون تبدیل شد و با وضعیتی مواجه است که از آن مطلع هستیم.
او ۱۶ آذر ماه در جمع دانشجویان دانشگاه زنجان هم بار دیگر همین اظهارات خود را تکرار کرد.
رئیس دستگاه قضا به راحتی از کلمات نامفهومی مانند ولنگاری، بیعفتی و برهنگی یا نیمهبرهنگی استفاده کرده و برای رفع این موارد دستورات عاجل هم صادر کرده است در حالیکه تعاریف هر یک از این مفاهیم از فردی به فرد دیگر و از خانوادهای به خانواده دیگر متفاوت است
جالب آنکه او با وجود داشتن لقب قاضیالقضات و لابد دادگستر و عدالتپرور همه این کلمات را به مقوله بیحجابی پیوند زده و نداشتن حجاب سر را مساوی با برهنگی یا ولنگاری قلمداد کرده.
نگاهی که مورد پذیرش اکثریت جامعه نیست. قابل تامل آنکه روز ۱۶ آذر محمد باقر قالیباف رئیس مجلس درمسیری دیگر قدم برداشت و حرف و سخن برخی افراد در حوزه حجاب را دغدغهای سیاسی خواند: ما در زمینه حجاب خلا قانونی نداریم. معتقدم امروز برخی کسانی که موضوع عفاف و حجاب را دنبال میکنند در واقع دغدغه فرهنگی و حجاب ندارند بلکه دغدغه سیاسی دارند که برای این کار مضر است.
مسعود پزشکیان رئیس جمهور هم در اظهاراتی دیگر تاکید کرد که موضوع حجاب که دستور و تحکم حل نمیشود، هر آنچه مقام معظم رهبری تأکید دارند، نیازمند کارِ اقناعی و فرهنگی است. در این بین نیروی انتظامی هم برخلاف گذشته راه سکوت در پیش گرفته و به نظر میرسد فعلا قصد ورود به مقوله حجاب ندارد.
به هر روی آنچه در کف جامعه میگذرد و عینیت دارد به گونهای دیگر است. مساله حجاب در ایران از کار اقناعی و فرهنگی گذشته است. زنانی که در سایه قوانین سخت جمهوری اسلامی پرورش یافتهاند و در مدارس اجبار و زور برای بر سر کردن حجاب را تحمل کردهاند و در کتابهای درسی هم درباره فلسفه حجاب بسیار خواندهاند امروز مسیر خود را انتخاب کردهاند. آنها با وجود همه آنچه تعلیم دیدهاند و در عمل لمس کردهاند یا به حجاب معتقدند یا نیستند.
آنها هم که به حجاب معتقدند یا اجبار در آن را مسیری درست میدانند یا نه. اما آنچه مسلم است نسلهای تربیت یافته در روزها وسالهای بعد از انقلاب آنقدر سن، تجربه و مطالعه دارند که راه خود را انتخاب کنند و انتخاب هم کردهاند. در این بین هر تلاشی برای تحمیل یا اقناعسازی عقیده دیگر نه تنها بینتیجه است که این احتمال مهم را ایجاد میکند که یکبار دیگر سطح تنش در جامعه افزایش یابد آنهم در شرایطی که کشور بیش از هر زمان دیگری نیازمند آرامش است.
در این بین اما نکتهای بسیار عجیب و قابل تامل وجود دارد. ساختار قدرت و تصمیمگیرندگان کشور نتوانستهاند حداقلیترین شرایط رفاهی را برای شهروندان تامین کنند. بحران آب امروز حیات مردم را تهدید میکند. آلودگی هوا جان میگیرد. تعداد نیروگاههای برق خارج شده از مدار کم نیست. بحران اقتصادی بیداد میکند. مردم دچار فقر غذایی شدهاند خرید ضروریترین اقلام خوراکی تبدیل به دغدغه روزمره بسیاری از شهروندان شده است تاجایی که بیم آن میرودتا مدتی دیگر تامین غذا نسبتا مناسب تبدیل به کالایی لوکس و غیرقابل دسترس شود. خرید لباس هم به شوخی میماند. بازارهای دست دوم فروشی رونق گرفتهاند، مخارج تحصیل فرزندان کمر خانوادهها را شکسته، بازار اختلاس و سوءاستفاده از جایگاههای مدیریتی همواره گرم بوده و هست. خطر جنگ همچنان بر سر مردم پرواز میکند و اینها همه در سایه ناکارآمدی ناظران، مدیران وتصمیمگیران پرگویی بوده که در همه این سالها سکان امور کشور را به دست گرفتهاند. بیشتر گفتهاند و کمتر عمل کردهاند.
با وجود همه این بحرانها اما هنوز برخی از چهرههای تندرو به جای شرمندگی در مقابل مردم، رفتاری طلبکارانه در پیش گرفتهاند و همین راه تنگ و باریک برای تنفس و آرامش را شهروندان را هم برنمیتابند. شاید این افراد باید یکبار برای همیشه به چرایی رفتارهای خود فکر کرده و درباره آن به ولینعمت خود یعنی مردم توضیح دهند. این رویکرد و نافهمی نسبت به نیازها و اولویتهای امروز جامعه اما پیام مهم دیگری هم دارد. به این معنا که شاید وقت آن رسیده، مدیران سالمندی که نمیتوانند از رویکردهای متصلبانه و افراطی خود دست بکشند به کناری رفته و مشغول عبادت و سلوک معنوی شوند و جای خود را به افراد متخصص و اندیشمندی دهند که شناختی کامل و جامع از خواست جامعه امروز داشته باشند و تغییرات ایجاد شده در در تعریف مفاهیم اخلاقی را به خوبی درک کنند. افرادی که بتوانند شکاف بین نسلی میان جوانانترها و سالمندان متعلق به قشر افراطی- سنتی را پر کنند و خود را نه تنها در برابر همفکرانشان که در برابر کل جامعه مسئول بدانند.