خانه سیاست اعتراف خاموش به شکست

هم وطن تغییر فرمانده پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی را بررسی می کند

اعتراف خاموش به شکست

تغییرات اخیر در رأس فرماندهی پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، نه یک اقدام روتین مدیریتی، بلکه یک زنگ خطر بلند و آشکار است که از عمق آسیب‌پذیری‌های ساختاری در حیاتی‌ترین بخش دفاعی کشور حکایت می‌کند. این تغییر در حالی رخ می‌دهد که توان بازدارندگی ادعایی تهران در برابر حملات منتسب به اسرائیل، به شکلی مکرر و بی‌سابقه به چالش کشیده شده است. برای سال‌ها، مقامات نظامی ایران با تکیه بر شعارهای ایدئولوژیک و تبلیغات گسترده درباره «آسمان صد در صد مصون»، سعی در القای تصویری شکست‌ناپذیر از سامانه پدافندی خود داشتند. 

گروه سیاسی / ماهور ایرانی

تغییرات اخیر در رأس فرماندهی پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، نه یک اقدام روتین مدیریتی، بلکه یک زنگ خطر بلند و آشکار است که از عمق آسیب‌پذیری‌های ساختاری در حیاتی‌ترین بخش دفاعی کشور حکایت می‌کند. این تغییر در حالی رخ می‌دهد که توان بازدارندگی ادعایی تهران در برابر حملات منتسب به اسرائیل، به شکلی مکرر و بی‌سابقه به چالش کشیده شده است. برای سال‌ها، مقامات نظامی ایران با تکیه بر شعارهای ایدئولوژیک و تبلیغات گسترده درباره «آسمان صد در صد مصون»، سعی در القای تصویری شکست‌ناپذیر از سامانه پدافندی خود داشتند. 

اما واقعیت میدانی، به‌ویژه در پس وقایع حملات جنگ 12 روزه، نشان داد که این ساختار نه تنها نفوذناپذیر نیست، بلکه در برابر تاکتیک‌های نوین جنگ الکترونیک و پروازی اسرائیل، به شدت شکننده عمل کرده است. این اقدام نه یک گام رو به جلو در بازسازی، بلکه تلاشی برای مدیریت پیامدهای یک شکست راهبردی سنگین است که اعتبار دفاعی کشور را زیر سؤال برده است.

سقوط ادعای «مصونیت هوایی» پیامدهای گسترده‌ای بر دکترین دفاعی ایران دارد. این دکترین که بر اساس مقابله نامتقارن و هزینه بر کردن متجاوز بنا شده است، نیازمند اطمینان از حفظ زیرساخت‌های حیاتی در برابر حملات هوایی دقیق است. تغییر ناگهانی فرمانده، در فضای بسته تصمیم‌گیری نظامی ایران،معمولاً سیگنال‌دهنده آن است که سیستم‌های نظارتی و عملیاتی در نقطه‌ایبحرانی، کارایی لازم را از دست داده‌اند. این گزارش با تمرکز بر شکاف میان تبلیغات رسانه‌ای و توانایی‌های عملیاتی، به تحلیل پیامدهای این تغییرمدیریتی در سطح راهبردی می‌پردازد و تلاش می‌کند تا بفهمد آیا این جابه‌جایی صرفاً تعویض یک چهره است یا نمایانگر پذیرش ناخواسته یک حقیقت تلخ درباره ضعف دفاعی کشور است.

دفاع هوایی ایران، به عنوان خط مقدم در برابر نیروی هوایی یکی از پیشرفته‌ترین ارتش‌های منطقه، همواره محلی برای مانورهای تبلیغاتی بوده است. شعار «هر متجاوزی پشیمان خواهد شد» تنها با ادعای توانمندی سامانه‌هایی چون باور-۳۷۳، اس-۳۰۰ و سامانه‌های بومی دیگر پشتیبانی می‌شد. این سامانه‌ها که در برابر اهداف هوایی سنتی، که با سرعت و ارتفاع بالا پرواز می‌کنند، ممکن است کارایی نسبی داشته باشند، اما در برابر نفوذهای پیچیده‌تر عملاً ناکارآمد بوده‌اند. نمایش رسانه‌ای این توانمندی زمانی فروپاشید که اسرائیل توانست بارها، بدون تحمل خسارات قابل توجه، اهداف استراتژیک را مورد اصابت قرار دهد. این حملات مکرر، به‌ویژه آن‌هایی که در عمق خاک ایران گزارش شد، سندی انکارناپذیر بر ناکارآمدی رادارها و سیستم‌های رهگیری در شناسایی و انهدام موشک‌های کروز و پهپادهایی است که با ارتفاع پروازی پاییند یا تکنیک‌های فرکانس‌های پیچیده وارد حریم هوایی شده‌اند.

نکته کلیدی در این حملات، بهره‌گیری اسرائیل از پهپادهای کوچک، موشک‌های کروز با سطح مقطع راداری  پایین و مهم‌تر از همه، جنگ الکترونیک پیشرفته است. در حالی که سامانه‌هایی مانند اس-۳۰۰ یا حتی باور-۳۷۳ برای رهگیری اهداف بزرگتر و پرواز در ارتفاعات متوسط طراحی شده‌اند. پهپادهای انتحاری و موشک‌های کروز مدرن اغلب با پرواز در ارتفاع پایین و استفاده از عوارض زمین از دید رادارهای ثابت پدافندی پنهان می‌مانند. علاوه بر این، سیستم‌های جمع‌آوری اطلاعات و هدف‌گیری پدافند هوایی ایران، به نظر می‌رسد در برابر تکنیک‌های پیچیده اخلالگر اسرائیلی، به سرعت دچار کوری عملیاتی می‌شوند. این امر سؤالات جدی درباره کیفیت سامانه‌های خریداری‌شده (مانند سه‌هزارتومانی‌ها در برابر چند میلیون دلاری‌های دشمن) ایجاد کرد و نشان داد که چقدر این سیستم‌ها در برابر جنگ الکترونیک آسیب‌پذیرند. تغییر فرمانده پدافند هوایی ارتش در این بستر، اعتراف به این موضوع است که مدیریت پیشین نتوانست این شکاف عظیم بین ادعا و واقعیت را پر کند. این امر، یک توهین علنی به مفهوم بازدارندگی بر اساس قدرت نمایی است.

تحلیلگران نظامی، به‌ویژه در نهادهای غربی، همواره یک سناریوی فرضی را برای هرگونه درگیری گسترده بین ایران و اسرائیل مورد بررسی قرار داده‌اند: “جنگ ۱۲ روزه”. این سناریو بر این فرض استوار است که در صورت حمله متقابل ایران،اسرائیل با تمرکز بر فلج کردن زیرساخت‌های دفاعی، ابتدا پدافند هوایی ایران را از کار خواهد انداخت. هدف اصلی این مرحله از عملیات، ایجاد یک «حباب ایمنی» برای انجام حملات دقیق به مراکز فرماندهی، کنترل، ارتباطات، رادارها، و سایت‌های موشکی بالستیک است.

گزارش‌های محرمانه منتشر شده، حتی پس از حملات محدود اخیر، نشان می‌دهد که بخش قابل توجهی از شبکه راداری و موشکی ایران در برابر موج اول حملات الکترونیکی و سایبری دشمن خاموش یا کور شده است.

این بدان معناست که در یک درگیری تمام‌عیار، زیرساخت‌های دفاع هوایی قادر به حفظ یکپارچگی شبکه خود نخواهند بود. جنگ الکترونیک اسرائیل نه تنها فرستنده‌های رادارها را هدف قرار می‌دهد، بلکه با تزریق داده‌های جعلی و تکرار پیام‌های نادرست، سیستم‌های فرماندهی و کنترل را وادار به اتخاذ تصمیمات اشتباه می‌کند. این امر به معنای تسلیم مطلق فضای عملیاتی در برابر نیروی هوایی متخاصم در روزهای آغازین درگیری است. فرماندهی پدافند هوایی در چنین وضعیتی، به جای هدایت آتش برای دفاع، به مدیریت خاموشی‌ها و تلاش برای بقای فیزیکی سامانه‌های پراکنده مشغول خواهد بود.

تغییر فرمانده، در این چارچوب، تلاشی است برای یافتن فردی که بتواند در مواجهه با این سناریوی کابوس‌وار، حداقل تأخیر را در فروپاشی کامل ایجاد کند، نه اینکه تضمین‌کننده پیروزی باشد. فرمانده جدید باید بتواند در شرایط جنگ کامل، مدیریت منابع محدود و پراکنده را به شکلی انجام دهد که شکاف‌های حیاتی در شبکه دفاعی با تأخیر زمانی بیشتری ایجاد شوند. این امر نیازمند تسلط بر تکنیک‌های ضد-جنگ الکترونیک و پذیرش یک استراتژی دفاعی کاملاً واقع‌بینانه، مبتنی بر بقا به جای بازدارندگی نمایشی، است. اما متأسفانه، فرماندهی پدافند هوایی در ایران به دلیل ملاحظات سیاسی و ایدئولوژیک، هرگز نتوانسته است به یک ساختار دفاع هوایی یکپارچه و استانداردسازی شده دست یابد، که این امر، پیش‌شرط اساسی برای مقاومت مؤثر در برابر موج اول حملات است.

ریشه اصلی ضعف پدافند هوایی ایران، ناشی از یک عدم یکپارچگی سازمانی مزمن و ریشه‌دار است که از دهه ۱۹۸۰ میلادی تاکنون ادامه داشته است. پروژه‌های دفاعی ایران اغلب در رقابت‌های داخلی و بدون یک معماری واحد دفاع هوایی پیش می‌روند. این تکثرگرایی مضر، که ناشی از تحریم‌ها و تمایل به خودکفایی در بخش‌های مختلف نظامی است، منجر به تولید سامانه‌هایی شده است که هرکدام در فرکانس‌ها و پروتکل‌های ارتباطی متفاوتی عمل می‌کنند.

برای مثال، سامانه موشک اس ۳۰۰ روسی، از پروتکل‌های ارتباطی خاص خود بهره می‌برد؛ در حالی که سامانه‌های بومی مانند مرصاد یا باور-۳۷۳، معماری‌های نرم‌افزاری متفاوتی دارند. در نتیجه، یک رادار روسی/چینی قدیمی ممکن است قادر به اشتراک‌گذاری اطلاعات دقیق هدف با یک سامانه کاملاً بومیِ تولید شده در اصفهان نباشد. این عدم تعامل سیستمی بزرگترین دستاورد استراتژیک اسرائیل در حملات سایبری و جنگ الکترونیک است. آن‌ها نیازی به سرنگونی تمام سامانه‌ها ندارند؛ بلکه کافی است ارتباط بین اجزای کلیدی شبکه فرماندهی و کنترل را مختل کنند تا ارتش ایران با مجموعه‌ای از رادارهای کور و لانچرهای بدون هدف مواجه شود.

سرتیپ الهامی فرمانده جدید وارث سیستمی است که نتوانسته است پیوند حیاتی میان کشف، تشخیص و درگیری را به صورت لحظه‌ای و سیال برقرار کند. در یک سیستم دفاعی پیشرفته، داده‌ها باید به طور لحظه‌ای در کل شبکه پخش شوند، حتی اگر بخشی از سیستم هدف قرار گیرد. در ایران، بخش‌های مختلف دفاع هوایی (ارتش و سپاه)، اغلب از شبکه راداری و ارتباطی جداگانه‌ای استفاده می‌کنند که این خود یک گسست اطلاعاتی عمده ایجاد کرده است. این ناکارآمدی،مستقیماً از ایدئولوژی نظامی‌ای نشأت می‌گیرد که از پذیرش کامل همکاری‌هایبین‌المللی و استانداردسازی‌های جهانی سرباز زده است، و در عوض، بر توسعه موازی و غیرهماهنگ متمرکز شده است.

تغییر در رأس پدافند هوایی ارتش ایران، نه نماد اعتماد مجدد به توان دفاعی کشور، بلکه یک فرماندهی نجات بحران است. این اقدام نشان می‌دهد که مقامات ارشد نظام به عمق شکاف بین ادعاهای ایدئولوژیک و توانایی‌های فنی در دنیای امروز پیبرده‌اند؛ شکافی که در مواجهه با یک دشمن مجهز به فناوری‌های قرن بیست و یکم، فاجعه‌بار است.

آسمان ایران دیگر آن فضای مصونیتی نیست که شعارهای نظامی تبلیغ می‌کنند؛ بلکه منطقه‌ای پر از سوراخ است که توسط فناوری برتر دشمن مورد نفوذ قرار گرفته است. انتخاب فرمانده جدید، تلاشی برای آرام کردن جامعه نظامی و جلوگیری از گسترش ناامیدی در صفوف پایین‌تر است؛ اما این تغییر، تنها جایگزینی مهره‌ای است که نتوانسته است در برابر فشارهای عملیاتی دوام بیاورد. تا زمانی که تفکر حاکم بر ساختار دفاعی، مبتنی بر واقع‌بینی‌های تکنولوژیک باشد و نه صرفاً ژست‌های ایدئولوژیک و توانایی‌های بومی که فاقد ادغام و یکپارچگی هستند، هرگونه تغییر مدیریتی محکوم به شکست‌های مشابه در آینده خواهد بود. این تغییر، پایان یک دوره شکست خورده در حفظ حاکمیت هوایی را اعلام می‌کند و آغاز یک دوره پرابهام دیگر را رقم می‌زند که در آن، چالش‌های فنی عمیق‌تر از توانایی‌های مدیریتی برای حل آن‌ها خواهد بود.

آخرین اخبار ایران و جهان

پیشنهاد هم‌وطن