خانه سیاست چند کلامی درباره دستور شاذ رئیس کابینه درباره «خط سفید»/ما برای فصل کردن آمدیم! 

هم وطن بررسی می کند

چند کلامی درباره دستور شاذ رئیس کابینه درباره «خط سفید»/ما برای فصل کردن آمدیم! 

«دستور دادم سیم‌کارت‌های سفید را سیاه کنند تا بفهمند آن‌هایی که سیم‌کارت‌هایشان سیاه است چه بلایی سرشان می‌آید.» این‌ کلمات که می‌بینید، نه جملات منتسب به یک چهره رادیکال از جبهه پایداری است و نه مقدمه سرمقاله امروز روزنامه کیهان! این اظهارات شخص رئیس‌جمهور مملکت است که باید بر اساس قانون اساسی، پاسدار حقوق ملت بوده و اتفاقا به موجب ماده 26 همین قانون نیز، صراحتا آمده؛ «هر شهروندی از حق آزادی بیان برخوردار است. این حق باید در چارچوب حدود مقرر در قانون اعمال شود. شهروندان حق دارند نظرات و اطلاعات راجع به موضوعات مختلف را با استفاده از وسایل ارتباطی، آزادانه جستجو، دریافت و منتشر کنند.»

اختصاصی هم‌وطن/ گروه سیاسی-سید امیر موسوی

«دستور دادم سیم‌کارت‌های سفید را سیاه کنند تا بفهمند آن‌هایی که سیم‌کارت‌هایشان سیاه است چه بلایی سرشان می‌آید.» این‌ کلمات که می‌بینید، نه جملات منتسب به یک چهره رادیکال از جبهه پایداری است و نه مقدمه سرمقاله امروز روزنامه کیهان! این اظهارات شخص رئیس‌جمهور مملکت است که باید بر اساس قانون اساسی، پاسدار حقوق ملت بوده و اتفاقا به موجب ماده ۲۶ همین قانون نیز، صراحتا در آن آمده: «حافظ آزادی های مصرح جامعه باشد. هر شهروندی از حق آزادی بیان برخوردار است. این حق باید در چارچوب حدود مقرر در قانون اعمال شود. شهروندان حق دارند نظرات و اطلاعات راجع به موضوعات مختلف را با استفاده از وسایل ارتباطی، آزادانه جستجو، دریافت و منتشر کنند.»

مسعود پزشکیانی که در بحبوحه مبارزات خود در کارزار رقابت‌های انتخاباتی ۱۴۰۳، مدام از فیلترینگ انتقاد کرده و اساس یکی از محوری‌ترین شعارهای انتخاباتی خود را بر رفع فیلترینگ و تاکید بر حقوق عامه مردم در این حوزه استوار کرده بود، حالا چنان اقدام به سخنوری و ارائه دستور در تحدید حقوق همه مردم در این حوزه کرده که گویی، گوینده آن سخنان و شعارها، یک کاندیدای انتخاباتی در خاور دور یا ینگه دنیا بوده و در این میان، ما تماشاگران حیرانیم! 

ماجرا اما از اقدام شبکه ایکس در بروزرسانی این شبکه اجتماعی کلید خورد که موقعیت مکانی هر کاربر را در پروفایل او نشان می‌داد و آن دسته از کاربرانی که از خط بدون فیلتر، موسوم به خط سفید استفاده می‌کردند به یکباره با لوکیشن «ایران» یا بعدتر؛ «غرب آسیا» در صفحات شخصی خود روبرو شدند و همین؛ بستر واکنش‌های گسترده‌ای در میان ایرانیان شد که آن سرش ناپیدا! 

در اینجا، شاید لازم باشد که چند نکته به قید تاکید اشاره کنیم

نخست اینکه؛ به باور و دغدغه همواره نگارنده، آنچه بیش از فقر، می‌تواند بنیان‌های یک جامعه را سست و متزلزل کرده و به سمت و سوی انحطاط و فروپاشی سوق بدهد، تبعیض است. بر این مبنا، این میزان از واکنش‌های گسترده و پردامنه جامعه ایرانی به ماجرای موسوم به «خط سفید» در اعتراض به یک تبعیض آشکار-آن هم به سود افرادی نظیر، ثابتی، خضریان، نبویان، رسایی و دیگرانی که اساسا نه نیازی به برخورداری از این امکان داشتند و نه با شعارهای محدودکننده و طالبانی‌شان در حمایت از فیلترینگ همخوانی داشته-اساسا یک رفتار یا به عبارت بهتر؛ واکنش غیرطبیعی و عجیب به نظر نمی‌رسد. جامعه‌ای که تا به زیر گلوی خود مغروق اقسام تبعیض‌های کوچک و بزرگ-از برپایی یک تجمع اعتراضی ساده، حق جانبدارانه در آزادی ابراز عقیده و امکان استفاده از تریبون عمومی صدا و سیما تا حاشیه مطلقا محکم امنیتی و حاکمیتی در ریزترین شئون روزمره به نفع یک گروه اقتدارگرای خاص-بوده، طبیعی است که به مانند یک عضو ملتهب در آناتومی بدن انسانی به کوچکترین آسیب و ضربه‌ای اینچنین واکنش نشان داده و تداوم آن را برنتابد. 

نکته مهم و قابل اعتنا در وهله دوم از زبان نگارنده که خود از خط سفید برخوردار نبوده و این کلمات را صرفا برای دفاع از خود کنار هم ردیف نمی‌کند، این است که سویه این واکنش‌های گسترده و در مواردی؛ بی‌محابا و بی‌رحمانه، متوجه قشر و صنفی بوده که از نظر ذاتی و شغلی، ایترنت را به مثابه یک ابزار مهم برای انجام رسالت حرفه‌ای خود نیاز داشته و بدون این ظرفیت، اساسا فعالیت شغلی و کاری‌شان در مواجهه با اخلال، به مانند نجاری که چوب در اختیارش نیست، عملا بی‌معنا می‌شود. 

خبرنگارانی که بسیاری از آن‌ها-آن دسته از کسانی که از اینترنت برخوردارند-اساسا درخواستی برای برخوداری از این امکان نداشته و خط تلفن‌شان بر اساس پرونده حرفه‌ای در سامانه‌های وزارت ارشاد و معاونت مطبوعاتی آن به اصطلاح سفید شده است. خبرنگارانی که بدون کوچکترین چشم‌داشتی در بحبوحه بمباران پایتخت و دیگر نقاط کشور با استفاده از انواع و اقسام فیلترشکن‌های غیررایگان به انجام امر خطیر خبررسانی درباره ماوقع تجاوز به خاک مملکت پرداخته و بسیاری‌شان حتی بابت انتشار اخبار واقعی در این نهاد و آن نهاد و قربانش بروم؛ چندین و چند نهاد امنیتی موازی دیگر سوال و جواب شده‌اند. 

در اینکه انجام این کار، واجد کوچکترین منت بر سر احدی در سراسر مملکت نبوده، مطلقا تردیدی نیست. کارشان بوده و وظیفه‌شان را انجام داده‌اند؟ درست! اما نکته در این جاست که اساسا این میزان از هجمه به این قشر و این صنف مظلوم، محجور و مرغان عزا و عروسی بابت چنین مقوله‌ای هم به دور از انصاف به نظر می‌رسد.

خبرنگارانی که همواره و در همه ایام جنگ و صلح، چند تحریریه در اوین، تهران بزرگ، این زندان و آن زندان مملکت دارند، قشری که با حقوق‌های 15، 20 میلیون تومانی، همه فشارها و مصائب کار حرفه‌ای و نرفتن به زیر بار گماشتگی با یان تماس و آن تماس پرایوت نامبرها را به جان خریده‌اند، هرچه باشند، شایسته این همه هجمه و بدل شدن به کانون‌های شر عالم نیستند. 

خبرنگاری که به عنوان نمونه در پی تهیه تصویر از بیمارستان کسری به هنگام پرکشیدن مهسای ایران بوده یا روزنامه‌نگاری که به واسطه تهیه گزارش از آئین تدفین این جگرگوشه وطن گرفتار حبس و پرونده‌سازی و اقسام عناوین اتهامی نظیر ارتباط با دول متخاصم و امثالهم روبرو می‌شود، هرچه باشد، شایسته آن نیست که به خاطر یک خط بدون فیلتر-که ابزار کارش است-از کاربری در کیلومترها در آن سوی مرزها و با اسم و تصویری فیک، منشن بخورد که بلی! این هم تقه‌اش درآمد! 

خبرنگاری که در پشت میله‌های زندان، مو سفید کرده و تاوان صداقتش با مردم را همواره به حکم شرافت پرداخته-همانگونه که گفتیم، منتی بر سر کسی نیست-حتما شایسته آن نیست که مثلا فردی که از شکستگی پا و از کار افتادن کلیه‌اش گرفته تا اعتصاب غذایش با خوردن خاویار و لقمه‌های کله‌گربه‌ای و دوخته شدن لب‌هایش «دروغ» از آب درآمده، او را متهم به خونشوری کند و روی موجی سوار شود که هزینه‌اش، رایگان است! 

اما چرا تنها-دست کم در اکثر موارد-این خبرنگاران هستند که سیبل چنین هجمه بی‌محابایی با ادبیات بعضا بی‌شرمانه و با رنگ و بوی خصمانه می‌شوند؟ سوای آن دسته اکثریتی از منتقدین که نیت سو نداشته و صرفا به یک به رغم خودشان، تبعیض اعتراض داشتند، لشگر فحاش در این فقره به این علت، خبرنگاران را سیب قرار داده‌اند که فحش دادن به آن‌ها، نه تنها هزینه‌ و سوال و جوابی به دنبال نداشته که اتفاقا چه بسا؛ خوشایند برادران امنیتی هم بوده و خواهد بود. اگر کاربری در این مملکت به یک خبرنگار، هر فحش و فضیحتی هم بدهد، اساسا کسی پیدا نخواهد شد که بگوید، خرت به چند من است! نه زنگی، نه تماسی، نه پیگیری و نه هیچ پیامد دیگری! اما خب! هزینه دارد اگر همان کاربر، بخواهد به شخص اول مملکت بگوید که چرا اسباب چنین وضعیتی در ملک تحت امر حضرت ایشان پدید آمده و در حالی که همه ملت، درگیر انواع و اقسام فیلترشکن‌ها و مشقات تهیه‌اش هستند، چطور اکانت معظم له به سه زبان در فضای مجازی به طرح موضوع می‌پردازد؟ حتما هزینه دارد! خیلی هم هزینه دارد! اما خب! دست‌مان به حضرتش که نمی‌رسد، دست کم الهه محمدی و نیلوفر حامدی هستند که بخواهیم بنویسیم؛ این هم تقه‌اش درآمد!

همانگونه که بالاتر گفته شد، رانت در هر حالتی مشمئزکننده است و تبعیض در هر شکلی، ناروا اما، شکر که اگر این فقره رانت و نون در خون زدن خبرنگاران در فقره خطوط سفید هم که حل شود، باز ماییم که در جایگاه کارمندان بانک، وام‌های ویژه می‌گیریم، باز ماییم که در جایگاه کارمند فلان اداره و بهمان دیوانخانه، امضاهای طلایی می‌گیریم، باز ماییم که اگر فلان وام بدون نوبت 2 درصدی بدهند، هرکه می‌شناسیم و نمی‌شناسیم، ریسه می‌کنیم که مبادا این فرصت طلایی از دست برود، باز ماییم و ماییم و ماییم و البته و صد البته همه این‌ها و امثالهم، رانت که نیست! صدا هم از احدی در نمی‌آید! الحمدلله و المنه که کاسبان کرور، کرور مواهب و رانت کثیف فیلترینگ، پشت تعدادی خبرنگار سنگر گرفته‌اند و امنیت‌شان به لطف سیبل شدن اهالی روزنامه‌نگاری تضمین تضمین تضمین است. 

به قول حسین جنتی که؛ 

در جنگ شیخ و شاه، فقط زخم سهم ماست

تیر از دو سوی می‌رود اما نشان یکی‌ست! 

اما با این همه، اگر برگردیم به مطلع این مرقومه، خدای عزوجل را شاکریم که رئیس قوه مجریه مملکت، خشم همایونی به ابرو انداخته و در اقتداری مثال‌زدنی و در راستای عمل به وعده‌های خود با مردم، دستوری مبذول فرموده که بیایید و ببینید! یکی دیگر از مشکلات و مصائب مملکت حل و فصل شده و زین پس، قرار است، اینترنت خطوط همه به مانند روزگار این ایام‌مان «سیاه» شود و تا مشکل بعدی چه باشد و تدبیر ملوکانه چه آید! 

وضعیت دراماتیک مبتذل و مضحکی که آن ماجرای معروف را به ذهن متبادر می‌‎کند. آنجا که فردی در اعتراض به بی‌برقی به اداره برق زنگ زد و با داد و فریاد، معترض این شرایط شد که بیمار داریم و نوزاد داریم و این چه وضعیتی است؟ اینکه آن طرف خیابان هنوز برق دارند! کارشناس اداره هم در پاسخ گفت که قطع کنید، مشکل تا لحظاتی بعد حل خواهد شد. دقایقی بعد؛ برق منطقه مجاور هم قطع شد! 

به قول حضرت مولانا که فرمود؛ 

وحی آمد سوی موسی از خدا

بنده ما را ز ما کردی جدا

تو برای وصل کردن آمدی

یا برای فَصل کردن آمدی؟

آخرین اخبار ایران و جهان

پیشنهاد هم‌وطن