گزارش اختصاصی هم وطن/گروه سیاسی/ کیا مقدم
در حالی که سایه سنگین فشارهای حداکثری اقتصادی و تحریمهای فزاینده،فضای سیاسی کشور را تحتالشعاع قرار داده است، تحرکات دیپلماتیک اخیر، بهویژه سفر عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، به پاریس، بار دیگر این گمانه را تقویت کرده که جمهوری اسلامی در پی یافتن روزنهای برای خروج ازبنبست کنونی است. این تحرکات که همزمان با تشدید اختلافات با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و گمانهزنیها درباره پیامهای محرمانه به واشنگتن صورت میگیرد، نشان میدهد که تهران در یک دوگانه استراتژیک قرار گرفته است، آیا مذاکره صرفاً یک تاکتیک برای خرید زمان است، یا ضرورتی اجتنابناپذیر برای بقا در شرایطی که استراتژی مقاومت فعال، دیگر وزنههای منطقهای سابق خود را در اختیار ندارد؟
گشایش اروپایی و فشار آژانس
روز دوشنبه، ۲۴ نوامبر، وزارت خارجه فرانسه اعلام کرد که عباس عراقچی برای دیداری مهم با ژاننوئل بارو، همتای فرانسوی خود، راهی پاریس خواهدشد. این دیدار که قرار است روز چهارشنبه ( امروز) انجام پذیرد، در کانون توجه محافل سیاسی و رسانهای قرار گرفته است. اگرچه اسماعیل بقایی سخنگوی وزارت خارجه ایران هدف از این سفر را «تبیین مواضع جمهوری اسلامی و طرح مطالبات مشروع ملت ایران» در خصوص موضوعاتی چون مسئله هستهای عنوان کرد، اما بیانیه پاریس صریحتر بود؛ این دیدار فرصتی است تا ایران به «ازسرگیری همکاری با آژانس» ترغیب شود. همچنین،سرنوشت شهروندان فرانسوی که اجازه خروج از ایران را ندارند، در دستورکار قرار دارد.
این سفر در شرایطی حساس انجام میشود که اروپا، پس از ماههاحاشیهنشینی، دوباره به بازیگر اصلی در عرصه هستهای تبدیل شده است. پس از روی کار آمدن مجدد ترامپ و شروع مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا،اروپاییها عملاً از کانون مذاکرات کنار گذاشته شدند. اما با تشدید بحران وتصویب قطعنامه اخیر شورای حکام آژانس در ۲۰ نوامبر ۲۰۲۵، که با ۱۹رأی موافق به تصویب رسید، اروپا با فعالسازی مکانیسم ماشه و تهدید به احیای تحریمهای سازمان ملل، بار دیگر وزن خود را به رخ کشید.
این قطعنامه، که خواستار همکاری کامل و فوری ایران با آژانس، ارائه اطلاعات دقیق درباره ذخایر اورانیوم با غنای نزدیک به سطح تسلیحاتی، واجازه دسترسی به سایتهای هستهای است، عملاً توافقهای محدود قبلی(مانند توافق قاهره) را بیاثر ساخت. تهران، که در پی جنگ ۱۲ روزه ژوئن،اروپا را به دلیل عدم محکومیت حملات اسرائیل و آمریکا، فاقد صلاحیت مذاکره اعلام کرده بود، اکنون ناچار است برای مدیریت بحران، دوباره به کانال اروپایی روی آورد. مذاکرات پاریس نشانهای آشکار است مبنی براینکه تهران نمیتواند اروپا را در مذاکرات هستهای دور بزند و با اتکا صرف به حمایتهای چین و روسیه، از فشارهای بینالمللی مصون بماند.
کارت برنده ۶۰ درصد و دوگانه تاکتیک/استراتژی
قلب تپنده بحران کنونی، وضعیت برنامه هستهای ایران، بهویژه ذخایر اورانیوم۶۰ درصد غنیشده است. در حالی که کشورهای غربی ایران را به تلاش برای ساخت سلاح هستهای متهم میکنند، تهران قویاً این ادعا را رد کرده وحق غنیسازی را «غیرقابل چشمپوشی» میداند. ایران اکنون در یک موضع دفاعی-تهاجمی، از کارت آژانس برای شروع گفتوگوها استفاده میکند.
عباس عراقچی اخیراً در مصاحبه با نشریه اکونومیست، به صراحت اعلام کرده که غنیسازی در ایران به دلیل حمله به تأسیسات متوقف شده است واورانیوم ۶۰ درصد غنیشده (۴۸ کیلوگرم) نیز «زیر آوار» باقی مانده و فعلاًقصدی برای بازیابی آن وجود ندارد، مگر اینکه به یک «مدالیته جدید باآژانس» دست یابیم. این اظهارات، در عین حال که توقف غنیسازی را تأییدمیکند، به طور ضمنی وجود اورانیوم ۶۰ درصد را به عنوان یک «کارت برنده»برای دریافت امتیاز در مذاکرات آتی مطرح میسازد. تهران امیدوار است بتواند با استفاده از این اهرم فشار، یعنی خطر بالقوه استفاده از اورانیوم نزدیک به سطح تسلیحاتی، امتیازات اقتصادی و سیاسی کسب کند.
اما آیا این رویکرد تاکتیکی، در برابر استراتژی بلندمدت آمریکا و فشارهای حداکثری، پاسخگو خواهد بود؟ شرایط فعلی، که در آن ایران در تنگنای اقتصادی قرار گرفته، نشان میدهد که جمهوری اسلامی دیگر نمیتواندمانند گذشته، مذاکره را صرفاً به عنوان یک تاکتیک برای به عقب انداختن موضوع ببیند. وزنه مقاومت در منطقه به دلیل تحولات اخیر و از دست رفتن برخی متحدان کلیدی، کاهش یافته و حمایتهای مورد انتظار از شرق یاکشورهای حوزه خلیج فارس نیز محقق نشده است. کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، به ویژه عربستان سعودی، نه تنها با سیاستهای ایران همراه نیستند، بلکه موافق توافق ایران با آمریکا هستند و در پی یافتن یک راهحل مسالمتآمیز برای پایان دادن به درگیریها هستند.
در این وضعیت کارشناسان بر این باور هستند که جمهوری اسلامی در یکدوگانه سخت گرفتار شده است؛ یا باید با یک ابتکار عمل و راه میانه، به توافقی با آمریکا دست یابد که تضمینهای اقتصادی را به همراه داشته باشد، یا استراتژی مقاومت را ادامه دهد که در شرایط فعلی، ممکن است هزینههای غیرقابل جبرانی در پی داشته باشد.
پیامهای پنهان از طریق ریاض و تمایل ترامپ
در این میان، گمانهزنیها درباره تلاش ایران برای ازسرگیری مذاکرات مستقیم با واشنگتن، ابعاد جدیدی به خود گرفته است. مصطفی کواکبیان،نماینده پیشین مجلس، مدعی شد که مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران،نامهای حاوی پیامی برای دونالد ترامپ مبنی بر آمادگی تهران برای مذاکره بدون پیششرط، از طریق محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، ارسال کرده است.
این ادعا، که توسط رویترز نیز به نقل از منابع آگاه تأیید شده بود و حاکی ازنگرانی ایران از حملات مجدد اسرائیل و مشکلات عمیق اقتصادی است،نشان داد که تهران در پی یافتن مجرایی برای گفتوگو با واشنگتن است. اگرچه سخنگوی وزارت خارجه ایران، ارسال هرگونه پیام میانجیگرایانه راقویاً رد کرد و نامه پزشکیان را صرفاً «نامه معمولی در چارچوب مراودات حج» دانست، اما واکنشهای طرف آمریکایی و سعودی، این گمانهها راتقویت کرد.
محمد بن سلمان در دیدار با ترامپ، ضمن تأکید بر همکاری نزدیک با آمریکا،اعلام کرد که «هر کاری بتوانیم برای کمک به حصول توافق میان آمریکا وایران میکنیم.» مهمتر از آن، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، نیز در ادامه اظهارات ولیعهد سعودی، به صراحت اعلام کرد: «ایران میخواهد به توافق دست یابد. میتوانم بگویم که به شدت خواهان دستیابی به توافق هستند و من کاملاً از آن استقبال میکنم. ما در حال گفتوگو با آنها هستیم و روند راشروع کردهایم.» این اظهارات ترامپ، که نشان از تمایل او برای دستیابی به توافق دارد، در راستای برنامه بلندمدت او برای منطقه است. ترامپ، که در پی تحقق وعده انتخاباتی خود مبنی بر «حصول یک توافق بهتر» است، در عینحال، هیچ نشانهای از عقبنشینی از مواضع حداکثری خود نشان ندادهاست.
دیکته یا دیپلماسی؟ چهار چالش اصلی
در حالی که هر دو طرف (ایران و آمریکا) تمایل خود را برای ازسرگیری مذاکرات ابراز کردهاند، اما شکاف عمیق بین انتظارات، دستیابی به یک توافق پایدار را دشوار ساخته است. عباس عراقچی، رویکرد آمریکا را نه مذاکره،بلکه «دیکته» خوانده است. او اخیرا فاش کرده است که حتی در پیام اولیه ترامپ، دو گزینه مطرح شده بود: «جنگ و خونریزی، یا مذاکره مستقیم برای حذف کامل غنیسازی هستهای و برنامه موشکی ایران.» این موضع حداکثری آمریکا، که به دنبال تحمیل همان نتایجی است که از طریق نظامی نتوانسته به دست آورد، مهمترین مانع در مسیر دیپلماسی است. بنیادکارنگی برای صلح بینالمللی، چهار عامل کلیدی را که مانع دستیابی به توافق شدهاند، بر شمرده است که عمق این شکاف را نشان میدهد:« اولین عامل پایان دادن به چرخه معیوب «اجبار و مقابله»است. پنج دور مذاکرات قبلی،تنها تنشها را تشدید و اعتماد را فرسایش داده است. واشنگتن باید تضمین دهد که حملات را تکرار نخواهد کرد و از تهدید نظامی خودداری کند. این امرمستلزم تعدیل مهلتهای غیرواقعبینانه و پایبندی به تعلیق تحریمهای جدید درطول مذاکرات است.
عامل دوم توافق بر سر قالب و انتظارات خواهد بود، طرفین باید تصمیم بگیرندکه آیا به دنبال توافقی جامع و بلندمدت هستند یا مجموعهای از توافقهایموقت و مرحلهای. اختلاف نظر در این زمینه، خود مانع بزرگی است. سوم مولفه اثر گذار حل مسئله «بیشینهگرایی آمریکا» در مورد غنیسازی است. واشنگتن همچنان بر موضع «غنیسازی صفر» و «برچیدن کامل برنامه هستهای» اصرار دارد. در مقابل عراقچی به صراحت اعلام کرده است که پذیرش «غنیسازی صفر» پس از سالها تلاش و قربانی شدن دانشمندان هستهای، غیرممکن است. درنتیجه ایالات متحده باید موضع خود را تعدیل کرده و غنیسازی در سطوح پایین و صلحآمیز را بپذیرد و در مورد ذخایراورانیوم نیز، با طرح مرحلهای ایران مصالحه کند. در آخر مسئله مهار نفوذ مخرب اسرائیل و کنگره آمریکا مطرح است. شاید دشوارترین عامل، مداخله مداوم اسرائیل و لابیهای کنگره آمریکا باشد که با فشار بر ترامپ برای حفظ موضع حداکثری، روند گفتوگوها را مختل کردهاند. برای دوام توافق، تأییدکنگره ضروری است، امری که با توجه به حمایت قوی دو حزب از اسرائیل،بسیار دشوار به نظر میرسد.
عراقچی همچنین تأکید کرده است که ایران به هیچ وجه حاضر به مذاکره درباره تواناییهای دفاعی خود، از جمله کاهش برد موشکها، نیست و اینکار را «بزرگترین خیانت» میداند. این خطوط قرمز، در برابر اصرار آمریکابر مذاکره بر سر مسائل منطقهای و موشکی، یک دیوار بلند ایجاد کرده است.
چشمانداز آینده و راه میانه
با وجود تمام این موانع، تحرکات دیپلماتیک اخیر، از سفر عراقچی به پاریس گرفته تا پیامهای غیرمستقیم به واشنگتن، نشاندهنده آن است که تهران به ضرورت برونرفت از شرایط موجود واقف است. فشار حداکثری، کاهشدرآمدهای نفتی، و از دست رفتن بخشی از وزنههای منطقهای، جمهوری اسلامی را به سمتی سوق داده که دیگر نمیتواند صرفاً بر استراتژی مقاومت تکیه کند. نگاهی به موضع کشورهای حوزه خلیج فارس، که اکنون موافق توافق با آمریکا هستند و تلاش میکنند نقش میانجی را ایفا کنند، نشان میدهد که فضای منطقهای نیز دیگر مانند گذشته به نفع تهران نیست. درنتیجه، جمهوری اسلامی در یک بزنگاه تاریخی قرار گرفته است.
مذاکره در پاریس، اگرچه در ظاهر بر محور آژانس و همکاریهای فنی متمرکز است، اما در باطن، تلاشی است برای باز کردن راهی به سوی واشنگتن. ایران با استفاده از کارت آژانس و اورانیوم ۶۰ درصد، سعی داردابتکار عمل را در دست بگیرد و میز مذاکره را به گونهای بچیند که نه از موضع ضعف، بلکه از موضع قدرت نسبی (ناشی از توانمندی هستهای موجود) واردگفتوگو شود. موفقیت نهایی در این مسیر، به اراده سیاسی دو طرف بست گیدارد. ایران باید بپذیرد که برای رسیدن به توافق، باید از نگاه صرفاً تاکتیکی به مذاکره دست بردارد و آمریکا نیز باید از سیاستهای دیکتهگونه وحداکثری خود عقبنشینی کند. در غیر این صورت، خطر اشتباه محاسباتی وتکرار تنشهایی مانند جنگ ۱۲ روزه ژوئن، همچنان منطقه را تهدید خواهدکرد. تهران نیازمند یک «توافق عادلانه و متوازن» است، توافقی که بتواند هم امنیت هستهای و هم منافع اقتصادی ملت را تضمین کند. این راه میانه، تنهامسیر برای پرهیز از جنگ و خروج از تنگنای فعلی است.