مارتین لوتر کینگ، رهبر فقید مبارزات ضد تبعیض نژادی علیه سیاهپوستان آمریکا، در یکی از مشهورترین و به یادماندنیترین سخنرانیهایش جملهٔ معروفی میگوید، که هنوز بعد از گذشت دهها سال همچنان باشکوه است. او میگوید خیلی از آدمها چیزهای زیبایی میبینند و آرزو میکنند و امیدوارند ایکاش روزی میتوانستند آنرا داشته باشند. اما من رویایی را در خواب دیدهام و آرزو میکنم که روزی تحقق پیدا کند. رویای لوتر کینگ آن بود که روزی سیاهپوستان و سفیدپوستان در آمریکا دست در دست یکدیگر در صلح و برابری با یکدیگر زندگی کنند.
من در رویاهایم آرزوی روزی را میکنم که برای مسئولین جمهوری اسلامی حفظ و حراست از جنگلها، هوای پاک، تأمین آب و برق و گاز، جلوگیری از گسترش فقر و فساد و بیعدالتی، مبارزه با تورم و گرانی و بیکاری، تأمین دارو و بهداشت و درمان و آموزش و پرورش و ایجاد امید در جوانان به آیندهٔ کشور، همانقدر برایشان اهمیت پیدا کند که دشمنی با آمریکا و مبارزه با اروپا، نابودی اسرائیل، تقویت محور مقاومت، صدور انقلاب، پیشرفتهتر کردن موشکها، مجهزتر کردن پهبادها و توان نظامی کشور برایشان از اولویت برخوردار است.
در عشق تواَم، نصیحت و پند چه سود؟
زهرآب چشیدهام، مرا قند چه سود؟
گویند مرا که بند بر پاش نهید
دیوانه دل است، پای در بند چه سود؟