اختصاصی هم وطن/ گروه سیاسی- پژواک کیا
سفر اخیر مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، به قزاقستان و ترکمنستان، در شرایطی با تبلیغات گسترده همراه شد که این حرکت را باید نه یک اقدام پیشگیرانه و هوشمندانه، بلکه یک عقبنشینی استراتژیک و انفعالی در برابر محاصره اقتصادی غرب تلقی کرد. این سفر، که در چارچوب راهبرد دیرهنگام «نگاه به شرق» تعریف میشود، تلاشی است برای یافتن راه نجاتی در منطقهای که سالها به دلیل تمرکز بر فعالیتهای ایدئولوژیک و امنیتی، از سوی تهران نادیده گرفته شده بود. جمهوری اسلامی اکنون، در بدترین وضعیت اقتصادی و بینالمللی، وارد میدانی شده است که قدرتهای بزرگ و رقبای منطقهای، سالها پیش پایههای نفوذ اقتصادی و فرهنگی خود را در آن تثبیت کردهاند.
این اقدام در شرایطی صورت میگیرد که ایران در حوزه قفقاز نیز نتوانسته است دستاورد ملموسی کسب کند و واکنشهای عمومی در داخل آذربایجان نسبت به تهران همچنان سرد و محتاطانه است. در آسیای مرکزی نیز، ایران با دو رقیب بزرگ و تثبیتشده یعنی روسیه و ترکیه روبرو است که هر دو با استفاده از پیوندهای تاریخی و سرمایهگذاریهای کلان، سهمهای اصلی بازار را در اختیار گرفتهاند. سفر پزشکیان، در واقع، ورود به یک «زمین سوخته» است که در آن، ایران باید با دستانی خالی و تحت فشار شدید تحریمها، با بازیگران قدرتمندی رقابت کند که از مزیتهای ساختاری، مالی و ژئوپلیتیکی غیرقابل مقایسهای برخوردارند.
میراث ایدئولوژیک و عقبماندگی تاریخی؛ بهای غفلت
بزرگترین مانع پیش روی ایران در آسیای مرکزی، نه تحریمهای خارجی، بلکه میراث سیاست خارجی خود تهران است. کشورهای آسیای مرکزی پس از فروپاشی شوروی، با علاقه اولیه به هویت اسلامی و قدرتهای بزرگ مسلمان، به دنبال ارتباط با ایران بودند. اما تهران، برخلاف رویکردعملگرایانه خود در خاورمیانه، در این منطقه به جای تمرکز بر اقتصاد و فرهنگ ملی، بیشتر به دنبال فعالیتهای ایدئولوژیک و امنیتی بود و در پی ترویج اسلام سیاسی، از سرمایهگذاریهای کلان اقتصادی و فرهنگی خودداری کرد.
این غفلت استراتژیک، فرصتی طلایی را به رقبای ایران داد. ترکیه با استفاده از پیوندهای زبانی ترکتبار و طرح ایده «ملت ترک»، نفوذ فرهنگی و اقتصادی خود را گسترش داد. روسیه نیز با تکیه بر میراث شوروی، نفوذ زبان روسی و ساختارهای امنیتی، جایگاه خود را حفظ کرد. هر دو کشور، برخلاف ایران، به دنبال ایجاد کریدورها و راههای ارتباطی و مبادلاتی بودند. ایران در این میان، تنها به یک سری کارهای امنیتی و ایدئولوژیک بسنده کرد، در حالی که اقتصاد و زیرساختهای منطقه توسط دیگران شکل میگرفت.
نتیجه این عقبماندگی، واضح است، ایران اکنون باید در بازاری رقابت کند که دیگران سهمهای اصلی آن را برداشتهاند. اشتراکات تاریخی و فرهنگی – که تحلیلگران تأکید میکنند اگرچه «شرایط لازم» هستند اما «کافی» نیستند – بدون یک «پیوست اقتصادی» قوی، در برابر سرمایهگذاریهای چند میلیارد دلاری چین و روسیه، رنگ میبازند. ایران در حوزه قدرت نرم نیز سرمایهگذاری حداقلی داشته، به طوری که حتی یک شبکه تلویزیونی به زبان روسی ندارد، در حالی که رقبای اقتصادی، فرهنگی و دینی با دهها برابر بودجه در منطقه فعال هستند. این وضعیت نشان میدهد که آسیای مرکزی هرگز جزو اولویتهای اصلی سیاست خارجی ایران نبوده است.
کریدورهای شکننده؛ دام ترانزیت و دور زدن ایران
محور اصلی سفر پزشکیان، توسعه کریدورهای حملونقل و ترانزیت بود؛ اما واقعیتهای ژئواکونومیک منطقه، حکایت از شکنندگی نقش ایران در این حوزه دارد. اگرچه ایران نقشی کلیدی در پل خشکی اوراسیا ایفا میکند و کریدورهایی مانند INSTC از قلمرو آن میگذرند، اما این نقش به شدت تحت تأثیر چالشهای ساختاری و ژئوپلیتیکی است. مهمترین چالش، وابستگی ایران به ترکمنستان برای دسترسی زمینی به آسیای مرکزی است. این وابستگی، ایران را در موضع ضعف قرار داده و منجر به تحمیل هزینههای گزافی در زمینه حق ترانزیت شده است. هزینه بالای عبور کامیونها(حدود ۳۰۰۰ دلار برای رفت و برگشت) قیمت تمامشده کالاهای ایرانی را به شدت افزایش داده و قدرت رقابت آنها را در بازارهای منطقه کاهش میدهد. این وضعیت، نه تنها تجارت ایران را تضعیف میکند،بلکه کشورهای آسیای مرکزی را نیز به سمت مسیرهای جایگزین سوق میدهد.
در همین راستا، کشورهای منطقه با سرمایهگذاریهای سنگین در حال توسعه مسیر ترانسخزر یا«مسیر میانی» هستند. این مسیر، شرق آسیا را به اروپا متصل کرده و ایران و روسیه را دور میزند. حجم حملونقل بار در این مسیر طی پنج سال گذشته شش برابر شده است. این تحولات نشان میدهد که کشورهای آسیای مرکزی به دنبال حفظ سیاست خارجی «چندجهتی» خود و کاهش وابستگی به هر قدرت واحدی، از جمله ایران، هستند. آنها ایران را نه یک شریک انحصاری، بلکه یکی از گزینههای ترانزیتی میبینند که به دلیل تحریمها و مشکلات ساختاری، ریسک بالایی دارد.
علاوه بر این، برای اقتصادی شدن حملونقل، محمولهها باید دوسربار باشند؛ یعنی قطارها و کامیونهایی که از چین وارد ایران میشوند، در مسیر برگشت حامل محمولههای صادراتی ایران باشند. با توجه به ساختار اقتصادی آسیای مرکزی که عمدتاً صادرکننده انرژی و مواد اولیه است و نمیتواند تمام نیازهای وارداتی ایران (بهویژه در حوزه تکنولوژی) را تأمین کند، ایجاد توازن در مبادلات و تضمین بار برگشت، یک چالش بزرگ و حلنشده باقی میماند.
سایه سنگین رقبا؛ نفوذ چین، روسیه و ترکیه
ایران در منطقهای وارد شده است که محل رقابت شدید قدرتهای بزرگ است و این قدرتها، ابزارهای بسیار مؤثرتری برای نفوذ دارند:
الف) نفوذ روسیه و اتحادیه اقتصادی اوراسیا: روسیه همچنان بازیگر اصلی امنیتی و اقتصادی در آسیای مرکزی است. توافق تجارت آزاد کامل میان ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا (EAEU)، اگرچه با کاهش شدید تعرفههای گمرکی همراه است، اما بیشترین سود را برای روسیه به عنوان اقتصاد غالب در این اتحادیه به همراه خواهد داشت. نفوذ زبان روسی و ساختارهای اقتصادی باقیمانده از دوران شوروی، همچنان یک لایه ضخیم از روابط را تشکیل میدهد که ایران توان نفوذ در آن را ندارد.
ب) سلطه اقتصادی چین: چین با سرمایهگذاریهای عظیم و طرح «یک کمربند، یک راه( (BRI»، به طور قاطع بزرگترین شریک تجاری منطقه است. حجم تجارت غیرنفتی چین با ایران (۳۴.۱ میلیارددلار) به تنهایی چندین برابر حجم تجارت ایران با کل آسیای مرکزی است. بنابراین ایران خود به چین وابستگی دارد، چطور میتواند با این کشور در منطقه دیگر رقابت کند. رهبران منطقه نیز از خطرات وابستگی به پکن آگاهند، اما نیروی محرکه اقتصاد چین و نیاز منطقه به زیرساخت و سرمایه، ایرانرا به یک بازیگر حاشیهای تبدیل میکند.
ج) تهاجم فرهنگی و اقتصادی ترکیه: ترکیه با پیوندهای زبانی و فرهنگی، به دنبال ایجاد یک محور ترکزبان در منطقه است. علاوه بر این، ترکیه با تمرکز بر توسعه کریدور میانی، مستقیماً در حال رقابت با ایران بر سر مسیرهای ترانزیتی به اروپاست. در حالی که ایران درگیر مسائل ایدئولوژیک بوده، ترکیه و روسیه با بودجههای کلان فرهنگی و اقتصادی، تصویری جذابتر از خود ارائه دادهاند.
در چنین شرایطی، ایران نه تنها باید با این قدرتها رقابت کند، بلکه باید با فشارهای غرب نیز دست و پنجه نرم کند. این وضعیت، ایران را در موضعی قرار میدهد که هرگونه موفقیت اقتصادیاش،بلافاصله تحتالشعاع فشارهای ژئوپلیتیکی قرار میگیرد.
نقطه ضعف استراتژیک؛ شکنندگی چابهار و تحریم های آمریکا
بندر چابهار، که به عنوان مهمترین کارت ایران در این بازی ترانزیتی مطرح میشود، خود یک نقطه ضعف استراتژیک است. اگرچه این بندر توسط هند توسعه مییابد و از تحریمها مصون است، اما این معافیت به طور مداوم در نوسان بوده است. نوسان در تصمیمگیریهای آمریکا – مانند لغو ناگهانی معافیت تحریمی در سپتامبر ۲۰۲۵ و بازگرداندن آن شش هفته بعد – یک پیام واضح و خطرناک به کشورهای آسیای مرکزی میدهد، مسیر ترانزیتی از طریق ایران، در نهایت تحت کنترل سیاسی واشنگتن است. این امر باعث میشود کشورهای محصور در خشکی، که به دنبال ثبات و پیشبینیپذیری هستند، به مسیرهای جایگزین و کمریسکتر روی بیاورند.
برای کشورهای آسیای مرکزی، که به دنبال حفظ سیاست «چندجهتی» هستند، وابستگی به یک مسیر که هر لحظه ممکن است به دلیل تنشهای ایران و آمریکا مسدود شود، غیرقابل قبول است. این شکنندگی، هرگونه برنامهریزی بلندمدت برای سرمایهگذاریهای زیرساختی در ایران را با تردیدمواجه میکند. در نتیجه، ایران در حالی از چابهار به عنوان یک اهرم فشار استفاده میکند که کنترل نهایی این اهرم در دست طرفهای ثالث است. این وضعیت، بزرگترین مانع برای تبدیل ایران به یک مسیر ترانزیتی «مطمئن» و «مقرونبهصرفه» خواهد بود.
ناکامی در باتلاق انزوا
سفر رئیسجمهور پزشکیان به آسیای مرکزی، تلاشی دیرهنگام برای جبران دههها غفلت است. اگرچه امضای اسناد و تعیین اهداف بلندپروازانه نشاندهنده اراده سیاسی است، اما این اراده در برابر موانع ساختاری و ژئوپلیتیکی موجود، ناکافی است. ایران در بدترین زمان به بهترین جای ممکن رفته است. در شرایطی که تحریمها مبادلات بانکی، بیمهای و مالی ما را با این منطقه تحتالشعاع قرار دادهاند، وعدههای تجاری روی کاغذ باقی خواهند ماند. تجارت توسط بخش خصوصی پیش میرود و بخش خصوصی برای فعالیت نیاز به زیرساختهای حیاتی مانند قوه قضائیه قدرتمند، دولت پاسخگو، امنیت جادهای، سهولت در تخلیه و بارگیری، و مهمتر از همه، ثبات مقررات دارد.
سفارتخانههای ایران باید کارکرد اقتصادی داشته باشند و تمرکز بر مسائل سیاسی یا ایدئولوژیک(مانند تلاش برای قطع رابطه کشورها با بازیگران دیگر) نه منطقی است و نه مؤثر. تا زمانی که ایران نتواند یک سیستم لجستیکی مؤثر و قابل پیشبینی با تعرفههای هماهنگ و ریسکهای تحریمی حداقل ارائه دهد، و مهمتر از آن، وضعیت خود را در عرصه بینالمللی بهبود نبخشد، تلاشهایش در آسیای مرکزی در حاشیه باقی خواهد ماند. این سفر صرفاً یک تلاش برای «بازیابی جایگاه تاریخی» نیست، بلکه یک تلاش اضطراری برای کاهش انزوای اقتصادی است. اما به نظر میرسد تنها دستاورد سفر پزشکیان به ترکمنستان دیدار با پوتین باشد که شاید روزنهای در معادلات شرق و غرب برای ایران باز کند. این تلاشها در مناطق آسیایی و قفقاز، در سایه سنگین رقبای قدرتمند و تحریمهای فلجکننده، محکوم به آن است که نتایج آن، بسیار کمتر از انتظارات و اهداف تعیین شده باشد و ایران همچنان در این منطقه، یک بازیگر حاشیهای و آسیبپذیر باقی بماند.