اختصاصی هم وطن؛ گروه سیاسی/ سید امیر موسوی
سهشنبه شب بود که پایگاه خبری اسرائیلی «جی فید» در گزارش خود مدعی شد که؛ «جنگندههای اسرائیلی وارد حریم هوایی عراق شده و تا نزدیکی مرزهای ایران نیز پیش رفتند. بر پایه این گزارش؛ پرواز این جنگندهها در آسمان عراق با انفجارهای صوتی همراه بود. بنا به همین گزارش جنگندههای اسرائیلی احتمالا در جریان این عملیات شلیکهای شبیهسازی شده را تمرین کردند.»
انتشار این خبر به رغم عدم تائید منابع ایرانی، موجی از واکنشها را در فضای رسانهای داخلی و بینالمللی به دنبال داشته و بار دیگر زمزمههای احتمال از سر گیری تجاوز مجدد رژیم اسرائیل به ایران و شکستن ترک مخاصمه موقت میان تهران و تلآویو را تقویت و تشدید کرد.
همزمان با این تحرکات اما، استوری علی لاریجانی، دبیر شورایعالی امنیت ملی نیز در نوع خود معنادار بود و این سیاستمدار کهنهکار اصولگرا در آن تصریح کرد؛ «صبر ما هم حدی دارد». پیامی که بسیاری انتشار آن را با توجه به همزمانی انتشار خبر تحرکات هوایی اسرائیل در منطقه، معنادار دانسته و واکنشی به این تحرکات تلقی کردند.
با این حال و در همین بحبوحه، سردار محسن رضایی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و فرمانده کل پیشین سپاه پاسداران نیز، لباس پاسداری بر تن کرده و در موضعی عجیب-البته نه از سوی شخصیت سیاسی چون او-عنوان داشته که؛ «اگر امید دشمن را مایوس کنیم آمریکاییها خودشان به تهران میآیند و در فرودگاه، اما پیاده میشوند و میگویند خواهش میکنم اگر رئیس جمهور شما با ما دیدار کرد بگویید سروپا به خدمت امام هم برسیم. به والله این شدنی است.»
این چهره اما در ادامه، حمایت تلویحی هم از پوتین در تجاوز به خاک اوکراین داشته و یادآور شد؛ «همانطور که با دشمنان خودشان مثل آقای پوتین نشستند و می گویند ۲ استان اکراین را به پوتین پیشنهاد دادند.»
اما روی سخن این نگاه در کجاست؟ در حالی که بر پایه آنچه گفته شد، گمانهزنیهایی درباره احتمال ازسرگیری تجاوز رژیم اسرائیل به ایران تقویت شده و منطقه در یک وضعیت آتش زیر خاکستر به سر میبرد به مانند همین عبارات که از محسن رضایی نقل شد، برخی همواره در حال ایراد و نطقهای آتشین و به زعم خود، انقلابی هستند که نه مبنای منطقی دارد، نه پا در اصول سیاستورزی در داخل و خارج و نه کمکی به تقویت منافع ملی ممکلت میکند. اظهار فضلهایی که ناطقان، چک بیمحل آن را بیمحابا خرج میکنند و هزینه و فاکتورش به جیب ملت ارسال میشود.
از بستن تنگه تا اعدام گروسی!
به عنوان نمونه، جریده کیهان به سردمداری حسین شریعتمداری، مدیرمسئول پرحاشیهاش از زمره تریبونهایی است که هر از گاهی-البته در این یک فقره، مرتب و منظم-دست به اتخاذ مواضع شاذ و گل درشتی زده و بارها، هزینههای هنگفتی بر گرده منافع ملی مملکت تحمیل و سوار کرده است. از جمله، اظهار فضل نماینده ولی فقیه در کیهان که، پیش از توافق تهران و آژانس در قاهره با اشاره به مواضع رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، قبل از جنگ دوازده روزه، صراحتا از لزوم بازداشت و اعدام! او در صورت سفر به تهران خبر داده بود! توصیه نتراشیده، نخراشیده و نسنجیدهای که در همان وهله با واکنش و محکومت تند از سوی تروئیکای اروپایی، نماینده آمریکا در سازمان ملل و حتی محکومت توسط ایروانی، سفیر و نماینده دائم ایران در این سازمان بینالمللی همراه بود و شما بگویید در پی همه این ماوقع، احدی به جناب شریعتمداری، گفت؛ بالای چشمات مبارکت، ابروست، نگفت!
در همین باره، همینطور، هر دم شاهد توصیه این روزنامه قلیلالانتشار به حاکمیت برای بستن تنگه هرمز برای گوشمالی به غرب و استکبار هستیم. توصیهای که اساسا، ناگفته پیداست که هیچ پیوست واقعی و روی زمینی نداشته و به گواه صاحبنظران و کارشناسان حوزه ژئوپولیتیک، حقوق بینالملل و حتی کارشناسان زبده نظامی، تبعات و پیامدهای ناگوار و غیرقابل کنترلی برای کشور به دنبال خواهد داشت. توصیه شاد و بیدستاورد خروج ایران از NPT را هم که به این چند فقره الحاق کنید، میشود قوز بالای قوز!
رجزخوانیهای گلدرشت و طبل تو خالی!
در این که در یک سطح تخاصم مشخص و نوعا بالا که منجر به درگیری نظامی بین دو یا چند بازیگر منطقهای و بینالمللی میشود؛ برخی تهدیدات زبانی و رسانهای، خود جزوی از آن درگیری و جنگ محسوب شود، شکی نیست اما، هنوز به خاطر داریم، رجزخوانیهایی که در عمل، خلافشان به اثبات رسید و غرور ملی ایرانیان را چطور به بازی گرفت. مثلا؛ آن جا که سردار سلامی، فرمانده وقت سپاه در خط و نشان کشیدن برای رژیم اسرائیل، احتمال جنگ را بسیار کم خوانده و تشریح کرده بود که اگر جنگندههای اسرائیلی برای حمله به ایران به هوا بلند شوند، موقع برگشت، اسرائیلی وجود نخواهد داشت که روی آن فرود بیایند! (نقل به مضمون). جملاتی که گوینده آن، نقدا به دست همین جنگندههای ترور شد و از این دست رجزها، صرفا بهت عمومی برای ایرانیان را باقی گذاشت که چطور ظرف چند ساعت، بیش از 30 فرمانده سطح یک و دانشمندان هستهای کشور حذف شدند، بدون آن که مثلا روی صورت یک سروان ارتش متجاوز، خال بیفتد!
سرنگونی جنگندهای که نیست!
به عنوان دیگر نمونه، میتوان به ادعای شاذ سرنگونی جنگندههای F35 ارتش اسرائیل توسط پدافند هوایی کشور در صدا و سیما اشاره کرد که البته به رغم تکذیب زننده این مواضع و ادعاهای چندباره، هنوز در اذهان نقش بسته که چطور محمود نبویانها از اسقاط یک الی دو جنگنده اف 35 توسط پدافند هوایی ایران خبر داده بود و چطور دیگر حضرات از پخش قریبالوقوع خلبان زن اسیر شده آن در تلویزیون مملکت سخن میگفت.
کما اینکه، محمد باقری، یکی از نمایندگان مجلس انقلابی به صراحت در گفتوگویی با آوش، تاکید کرده بود که؛ « گفته شد ۶۰۰ یا هزار نفر دستگیر شدهاند درحالی که واقعیت نداشت. چنین حجمی از جاسوسی در کشور وجود نداشت. اطلاعاتی که در فضاهای رسانهای بهویژه از طریق صداوسیما در این حوزهها پخش میشود، صحت ندارد. اینکه گفته شد تعداد زیادی پهپاد گرفته شده یا کارخانه یا جاسوسی کشف شده، واقعیت ندارد. ما پیگیر این موضوع هستیم»
وی اضافه کرده بود؛ «میگفتند F35 را ساقط کردیم، خلبانها را گرفتیم و… صداوسیما نباید خبرهای دروغ و شایعه پخش میکرد. صداوسیما باید بعد از تأیید رسمی اخبار را منتشر کند. من میدانم هیچگونه کارخانه پهپادسازی در کشور وجود ندارد. یک مورد هم نیست. مجموعههایی که نمیدانم با چه انگیزههایی این اخبار را منتشر میکنند، باید پاسخگو باشند. باید مشخص شود کارخانه پهپادسازی کجا و کدام شهر بوده است؟»
آروم نمیگگیریم!
هنوز چهره توپر آن جوان بسیجی در ذهن مخاطبان مدیا در ایران هست که چطور در شوری حماسی، فریاد میزد؛ «تا قدسّ پس نگیریم، آروم نمیگگیریم!» آن ایام گذشت و تابلوی روزشمار نابودی اسرائیل در میدان ولیعصر پایتخت از کار افتاد و قابلمههای دمر شده زنان بسیجی در همدردی با مردم غزه روی آب چکان خشک شد اما، همه دیدیم که مردم ایران، چطور در تجاوز 12 روزه ارتش بیگانه با خرابی خانه و کاشانه و پرکشیدن بسیاری از شهروندان زن و کودک عادی و غیرنظامی، چطور هزینه این همه سال رجزخوانی را دادند و از این جماعت، نه رخی دیدیم و نه زبانمان لال، رگ گردنی از جنابشان باد کرد!
از رجزخوانی گل درشت بسیاری از ائمه جمعه هم هرچه بگوییم، اطاله کلام است و پرگویی نگارنده! همه هم هر هفته، یاد نطق آتشین گل درشتی از احمد خاتمی در تهران میشنوند یا از والی خودخوانده خراسان و یا دیگران در البرز و شیراز دیگر بلاد مملکت!
القصه!
مخلص کلام اینکه؛ شاید بسیاری از صاحبنظران و ناظران بر این باور باشند که این طیف تندرو، نقش و جایگاه قابل اعتنایی در میان حلقههای نخست تصمیمسازی و تصمیمگیری مملکت ندارند اما، خروجی عملکرد حاکمیت در وهلههای اخیر، دست کم خلاف این باور را به اثبات رسانیده است.
اگر خدای ناکرده باز ساز دیگری برای تجاوز دوباره بیگانه به ملک و مملکت رسید و جنگندههای اسرائیلی، این بار به جای نزدیکی مرز مهران، خسروی و بازرگان، سر از آسمان باز و یک طرفه تهران و دیگر نقاط کشور درآوردند، آیا راویان چنین مهملات پوچ و اباطیل بیپایهای، وارد میدان شده و از تمامیت ارضی مملکت دفاع خواهند کرد یا به مانند آن دوازده روز کذایی، سوراخ موش را نمرهای هزار تومان دولا پهنا خریده و با خاموش کردن گوشیها، تماشاچی پر پر شدن مردم بیگناهی میشوند که در حال پرداخت فاکتور هزینههای رجزها و افاضات امثال آنها هستند؟